اهمیت و ضرورت برند و برندسازی
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات / فروش برند آماده مقاله
- بـازدید : 341
- نظـرات : 0
- نـویسنده : admin3
محصولات, طراحی, سالهای, استفاده, بهعنوان, مدیریت, مشهور, ایتالیایی, تولید, گسترش, برندهای, امروز, فعالیت, سالها, فلورانس, تاسیس, تبدیل, لاکچری, همچنین, شناخته, فروش برند, برند, فروش لوازم برند آرایشی, فروش برند آماده, فروش برند خوراکی, فروش برند خانگی, فروش برند میهن پوشاک, فروشگاه برند غذای, فروش برند استعلام مشاور, ثبت برند, برند مشاور, برند فروش آرایش لوازم برند, برند تخصصی شوینده, فروش برند خودرو, برند فروش فروش برند, فروش علامت, فروش علامت آماده, فروش برند تجاری, فروش علامت تجاری, برند آماده, ثبت برند تجاری, ثبت علامت تجاری, ثبت برند لوازم بهداشتی, فروش برند لوازم بهداشتی, ثبت برند لوازم آرایشی, فروش برند لوازم آرایشی, فروش برند رشت, فروش برند تهران, فروش برند گیلان, فروش برند انزلی, فروش برند کرج, فروش برند اصفهان, فروش برند مشهد, فروش برند شیراز, فروش برند کیش, فروش برند یزد, فروش برند تبریز, فروش برند اهواز, فروش برند منطقه آزاد
اهمیت برند در قرن بیستویکم
وقتی شاهعباس صفوی با دولت عثمانی معاهده صلح امضا کرد، برای امپراتور هدایایی فرستاد. امپراتور عثمانی هدایا را پس داد و درخواست کرد بجای تمام طلا و جواهرات اهدایی، یک تکه پارچه بافته دست «غیاثالدین نقشبند یزدی» را برای او بفرستند. پارچهای که مشهورترین برند در عصر خود بود. این هدیه، امروز در موزه ویکتوریا و آلبرت نگهداری میشود.چه چیز سبب میشود که سلطان عثمانی که ممالک زیادی را بهزیر کشیده و شاه قدرتمند صفوی را به صلح واداشته، یک تکه پارچه را به هر هدیهی ترجیح دهد؟ سلطان شنیده بود که ایران با فروش این پارچهها است که دارد هزینه جنگ با عثمانی را فراهم میکند. اما شاهعباس چطور میتوانست با صادرات پارچههای غیاثالدین، تمام هزینههای نظامی خود را فراهم کند؟ چرا پارچههایی که برند نقشبند داشتند، ارزشی بهمراتب بالاتر از هر بافته دیگری پیدا میکردند؟
برند و اهمیت برند
بیایید یکبار دیگر به فلسفه وجودی برند دقت کنیم. فرض کنید یک کرولا میخرید و بعد از ده سال به دوام بالا و کیفیت بینظیر تویوتا پی میبرید. از دیگران هم میشنوید که تویوتاهای آنها هم در ده سال اول هیچ مشکلی پیدا نکرده است.حالا میخواهید ماشینی شاسیبلند بخرید. آیا با این تجربه فوقالعاده، تویوتا اولین برندی نیست که به ذهن شما خطور میکند؟ اما چه میشود اگر چینیها نشان تجاری تویوتا را بخرند و روی ماشینهای خودشان این علامت معروف و قابلاعتماد ژاپنی را بچسبانند. آیا تنها نشان تجاری و برند تویوتا است که به مشتری حس خوب میدهد؟
دو مثال جالب در این زمینه خرید برند رولزرویس توسط بیامو و خرید لامبورگینی توسط آئودی بود. خیلیها نسبت به آینده این دو برند مشهور بدبین بودند. اما رولزوریس فانتوم و لامبورگینی مورسیهلگو امید را به دل هواداران بازگرداند.
بیامو بیتردید قادر است خودروهایی ابرلوکس بسازد. آنها این توانایی را با سری 7 ثابت کرده بودند. اما برای آنکه از سری 7 خود هم فراتر بروند و با مایباخ رقابت کنند، به یک نام تجاری جدید نیاز داشتند. برند «رولزرویس» تمام چیزی بود که آنها میخواستند.
بیامو نمیتوانست به سال 1906 بازگردد و یک قرن به تولید لوکسترین خودروی جهان بپردازد. اما میتوانست پول خرید این نام تجاری را پرداخت کند. (بیامو شرکت رولزرویس را نخرید و تنها نشان تجاری آن را خریداری کرد.)
امجی، شوالیهای با چشمهای بادامی
نزدیک به سیصد کارمند در شرکت امجی در بیرمنگامِ انگلستان در حال طراحی و مهندسی خودرویی هستند که با استون مارتین، جگوار و روور یک وجه مشترک دارد و آنهم یدک کشیدن برند بریتانیایی است.وقتی طراحی و مهندسی کامل شد، ارتش سرخ چین آچار به دست میشود و خودروی طراحیشده در انگلستان را تولید میکنند. بعد قطعات به بریتانیا بازمیگردد تا مونتاژ شود و یک خودروی ارزانقیمت به بازار بیاید. امجی یکی از هزاران پیوند بین اقتصاد چین و اقتصاد انگلستان است.
با این داستان که شنیدید، امجی کجایی است؟ آیا با یک خودرو با مهندسی بریتانیایی مواجه هستیم یا باید آن را در فهرست خودروهای چینی قرار دهیم؟ آیفون نیز در کالیفرنیا طراحی و در چین تولید میشود. آیفون کجایی است؟ آمریکایی یا چینی؟
در اینجا دارد یک اتفاق جالب میافتد. انگلیسی، آمریکایی و چینی بودن هم مشابه یک برند عمل میکنند. وقتی میپرسیم آیفون آمریکایی است یا چینی، در ذهن مردم این تصویر تداعی میشود که آیفون خوب است یا بد؟ یعنی نگاه مردم به امجی، با همین کیفیت و قابلیتها، بسته به مبدا برند تغییر میکند!
مورد عجیب دنیل ویلینگتون
«فیلیپ تایسندر» مرد جوانی نهچندان ثروتمند، برای تفریح و ماجراجویی به استرالیا سفر کرد. او در آنجا با مردی انگلیسی به نام «دنیل ویلینگتون» آشنا شد که یک ساعت رولکس سابمارین زیبا دستش بود. فیلیپ خیلی از این ساعت خوشش آمد و تصمیم گرفت که وقتی به سوئد بازگشت، یک ساعت رولکس مثل ساعت آقای ویلینگتون بخرد.اما در سوئد نظرش عوض شد. بجای آنکه 15000 دلار پسانداز خود را خرج خرید ساعتی کند که خیلی با وضعیت زندگیاش همخوانی نداشت، تصمیم گرفت این پول را برای «تولید ساعت» سرمایهگذاری کند. او نام برند خود را گذاشت دنیل ویلینگتون.
ساعتهای دنیل ویلینگتون با موتور ژاپنی در چین تولید میشوند. خیلی از منتقدین این ساعتها را فاقد اصالت، کیفیت و جذابیت یک برند اروپایی میدانند و مشتریها را به گزینههایی ارزان اما معتبرتر مثل سواچ، سیتیزن و سیکو دعوت میکنند.
اما فیلیپ با استفاده از تبلیغات اینستاگرامی در دو سال موفق شد به سود 110 میلیون دلار برسد که یک رکورد در تمام اروپا است. بیشتر مشتریها، دنیل ویلینگتون را بهعنوان برندی سوئدی پذیرفتهاند و آن را معتبرتر از شیائومی میدانند.
فیلیپ، به سوئد خوشآمدی
فیلیپ تایسندر یک شانس بزرگ داشت و آنهم متولد شدن در اروپا بود. هرچند شاید پیش خودش فکر میکرد که ایکاش در سوئیس چشمش را به جهان باز کرده بود و حالا ویلینگتون «سوئیس واچ» میشد.اما تصور کنید که همین مرد، با همین ذهنیت متولد چین میبود. قاعدتا چینی بودن کار تولید را برای او راحتتر میکرد. اما قطعا او نمیتوانست روی هر ساعت 70 دلار (نزدیک به 100 درصد) سود کند.
اگر تایسندر در ایران به دنیا میآمد، کار باز هم برایش سختتر میشود. از یکسو باید با تحریمهای بینالمللی دستوپنجه نرم میکرد. از سوی دیگر کارش را در کشوری شروع میکرد که مردمش به نشان «ساخت ایران» اعتماد ندارند.
سوال اساسی اینجا است که اگر ساعتهای DW با همین کیفیت و ظاهر کنونی با یک برند چینی تولید میشدند، آیا به توفیقی دست مییافتند؟ چرا باید ملیت مالک برند روی ذهن مشتری تا این اندازه تاثیر بگذارد؟
برندسازی به شیوه ایرانی
بیزینسمنهای ایرانی با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. آنها نمیتوانند بهسادگی تولیدات خود را به بازارهای خارجی بفرستند و از سوی دیگر دلشان از بازار داخلی قرص نیست.یک راهحل ساختن برندهایی است که اسمهایی خارجی دارند. برخی از کارآفرینان شرکتی را در ایتالیا ثبت میکنند و درست شبیه به کار امجی و دیدبلیو، در چین ثبت سفارش میکنند.
بعد از مدتی افشا شدن مبدا برند و ایرانی بودن مالکیت آن اوضاع فروش را بههم میریزد و صاحب برند یا مجبور به تاسیس شرکتی جدید میشود یا به واردات برندی خارجی میپردازد.
در این بین، برندهایی که از ابتدا صادقانه خود را ایرانی معرفی کرده بودند، در انتها موفقتر میشوند. چون رازی برای افشا شدن و چیزی برای باختن ندارند.
برو بگو دوست منی
داچیا یکی از برندهای ارزان و باکیفیت خودرو است که در اروپای شرقی طرفداران زیادی دارد و برخی آن را تویوتای اروپای شرقی میدانند. لوگان، ساندرو و داستر محصولات ارزان و خوشنام این شرکت هستند.اسامی برایتان آشنا بود، نه؟ داچیا بجای آنکه برای جا انداختن نام برند خود در ایران هزینه کند، ترجیح داد به نوستالژی رنو 5 و 21 لینک شود و با نشان شریک فرانسوی خود وارد کشور ما شود.
این کار (Rebadging) در بین شرکتهای دیگر هم مرسوم است. تویوتا و سایون نشانهای تجاریای هستند که در کشورهای مختلف ممکن است روی خودروهای مشابه قرار بگیرند. در فرانسه میتوانید دو خودروی کاملا مشابه پژو 107 و سیتروئن C1 را کنار هم ببینید.
خرید از روی برند
ما فرصت نداریم برای خرید کفش تحقیقاتی گسترده کنیم و با توجه به بودجه خود، بهترین گزینه ممکن را بیابیم. برای همین است که به برندها متوسل میشویم. مثلا اگر بخواهید کفش سالومون بخرید، ممکن است سراغ گزینههای گور-تکس Gore-Tex بروید بدون آنکه دقیقا معنی این نشان تجاری را بدانید.اپل با صفحهنمایش رتینا، جیفورس با کارتگرافیکهای پاسکال و تویوتا با جعبهدنده دستیِ هوشمند میکوشند که انتخاب را برای ما سادهتر کنند.
به فرایند خرید ماشین دقت کنید. اول به برند تویوتا فکر میکنم. بعد به مدل کرولا، که خودش یک برند است. حالا باید یکی از چهار نام تجاری لایو (زنده)، اکتیو (فعال)، ادونس (پیشرفته) و لونج (راحت) یکی را انتخاب کنم. شاید مدل لونج از همه بهتر باشد. نمیدانم، دستکم اسمش قشنگتر است!
موضوع وقتی پیچیده میشود که با پرداخت پول، برندی معتبر (مثل رنو، رولزرویس و تویوتا) روی محصولی مینشیند که با کالایی که ما به آن اعتماد کردهایم فرق دارد. آیا نوشتن کلمه تویوتا روی پژو، آن را به ماشین بهتری تبدیل میکند؟ آیا هر کفشی با نشان تجاری آدیداس، خوب است؟
بحران برند در قرن 21
فناوری ارتباطات این روزها پیشرفت زیادی کرده است. امروز مردم بهسادگی متوجه میشوند که پروتون اسپیرا همان میتسوبیشی لنسر است و دلایل ریبج شدن این خود را با یک جستجو پیدا میکنند.حالا بهسختی میشود راز برندها را از چشم خبرنگاران و مشتریها پنهان کرد. شاید مردم بتوانند از تولیدکننده چینیای که ساعتهای DW را تولید میکند، با یکدهم قیمت همان ساعت را بدون نشان تجاری و با یکدهم قیمت بخرد. آیا داشتن این نشان تجاری روی ساعت، 70 دلار میارزد؟
بازار هدف برندهای ارزانقیمت، طبقهای از مردم است که میخواهند احساس لوکس بودن را تجربه کنند و برای آنها برند بیشتر از کیفیت و کارایی اهمیت دارد. یک ساعت با همان کیفیت، بدون نام و نشان تجاری چندان به درد آنها نمیخورد.
شرکتها عطش برند را دریافتهاند. عینک و ساعت با برند رسمی فراری برای کسانی تولید میشوند که پول خرید فراری ندارند. این شرکت ایتالیایی همان کیفیت ماشینهایش را با همان متریال و استایل در ساعتهایش پیاده نکرده است. اینطور نیست که ساعت فراری تداعیگر نشاندهنده سرعت در ماشینهای اسپرتش باشد. نه. فقط یک نام و یک لوگو روی یک ساعت معمولی و البته زشت!
چرا برندها تا به این حد مهم هستند ؟
یکی از سوالات مهمی که ممکن است به ذهن هر کس خطور کند این است : «چرا برند ها مهم هستند و چه کارکردهایی دارند که تا این حد برای بازاریابان ارزشمند اند ؟» ما برای پاسخ دادن به این سوال باید این مسئله را از دو دیدگاه مختلف برررسی کنیم و ارزش برند ها را برای مشتری ها و شرکت ها شناسایی کنیم. نمودار پایین صفحه مروری بر نقش های مختلف برند برای هر دو طرف این معادله انجام داده است. ابتدا دیگاه مشتری ها را مورد بررسی قرار می دهیم :مشتری ها و مصرف کنندگان :
در این مقاله واژه مصرف کننده همانند واژه محصول دامنه تعریف وسیعی دارد و در برگیرنده همه نوع مشتری ( سازمانی و فردی ) است.برند ها برای مصرف کنندگان کارکردهای بسیار مهمی دارند : منشا محصول را معرفی و شناسایی می کنند و به مصرف کنندگان این امکان را می دهند که مسئولیت هایی را برای تولید کننده یا توزیع کننده تعریف کرده و وظایفی را از آنها طلب کنند. مهمتر از همه این که برند ها برای مصرف کنندگان معنا و مفاهیم خاصی دارند. مصرف کنندگان بر اساس تجربه های گذشته از محصولات و برنامه های بازاریابی شرکت های مختلف در طول سالها ، در می یابند که چه برند هایی نیازها و خواسته های آنها را برآورده می کند. و چه برند هایی در این امر ناموفق هستند در نتیجه برند ها ابزار مختصر و مفیدی برای ساده سازی فرآیند انتخاب و خرید محصول در اختیار مشتری ها قرار می دهند. اگر مصرف کنندگان برندی را شناسایی کنند و در مورد آن دانشی هم داشته باشند آنگاه مجبور نخواهند بود که خود را با اطلاعات محصول درگیر ساخته و آنها را به طور مداوم پردازش کنند. به عبارت دیگر ، برند ها فرایند پردازش داده ها و اطلاعات را برای مشتری ها ساده تر و سریع تر می سازند. به همین دلیل از دیدگاه اقتصادی ، برند ها به مشتری ها اجازه می دهند که هزینه جستجوی محصولات را چه از نظر درونی ( میزان زمان مورد نیاز برای تفکر مصرف کننده ) و چه از نظر بیرونی ( میزان زمان جستجوی محصول مناسب در فضای فروشگاه ) کاهش دهند. مصرف کنندگان براساس آنچه در مورد برند ها می دانند ( کیفیت ، ویژگی های محصول و … ) می توانند فرضیاتی را برای خود شکل دهند و انتظارات منطقی را در مورد آنچه که نمی دانند ، بسازند.
معنا و مفهوم پنهان در پس جلوه های ظاهری برند ها می تواند بسیار عمیق باشد و به ما اجازه می دهد که در مورد شکل گیری رابطه ای عمیق میان برند و مصرف کنندگان آن بیندیشیم. مصرف کنندگان با درک ضمنی این مسئله که یک برند به شیوه های خاصی رفتار می کند و امکاناتی را از طریق عملکرد محصول و با بهره گیری از قیمت گذاری مناسب ، فعالیت های ترویج محصول و برنامه های توزیع برای آنان فراهم می آورد ، اعتماد و وفاداری خود را به برند هدیه می دهند. هر قدر که مصرف کنندگان مزیت ها و برتری های خرید یک برند را بیشتر درک کنند و از خرید و مصرف محصول حس رضایت بیشتری کسب کنند ، احتمال ادامه و استمرار خرید آن ها بیشتر است.
این مزیت ها و منافع ممکن است کاملا کارکردی نباشد. برند ها را می توان به عنوان مجموعه ای از شیوه ها و ابزارهای نمادین به کار برد و به مصرف کنندگان اجازه داد که تصویر ذهنی خود را به دیگران القا کنند یا برداشت از خود را به تصویر کشند. برخی از برند ها در ذهن مصرف کنندگان با افراد خاصی مترادف می شوند و به این ترتیب ارزش ها ، صفات و خصوصیات خاصی را منعکس می کنند. مصرف محصولات چنین برند هایی ، شیوه ای است که از طریق آنها مصرف کنندگان می توانند با سایرین و حتی با خودشان ارتباط برقرار بکنند و در مورد خود واقعی شان یا
محصولات را بر اساس ویژگی ها و مزایای مرتبط با انها به سه دسته اصلی تقسیم بندی کرده اند :
- کالاهای نیازمند جستجو نظیر محصولات سوپرمارکت ها و میوه فروشی ها که مصرف کننده می تواند ویژگی های محصول ( نظیر اندازه ، رنگ ، سبک ، طراحی ، وزن و حتی ترکیب محتویات ) را با دقت در ویژگی های ظاهری آن ، بررسی و ارزیابی کند.
- کالاهای نیازمند تجربه نظیر لاستیک خودرو که ویژگی های اینگونه محصولات نمی توانند به سادگی توسط مصرف کننده ارزیابی شوند و تجربه استفاده از این محصول برای ارزیابی ویژگی هایی نظیر دوام ، کیفیت خدمات ، امنیت و راحتی استفاده ضرروی است.
- کالاهای نیازمند اعتماد نظیر خدمات بیمه که مصرف کننده به ندرت در مورد ویژگی های محصول آگاهی دارد.
با فرض دشواری ارزیابی و قضاوت در مورد ویژگی ها و مزیت های محصول برای کالاهای نیازمند تجربه و کالاهای نیازمند اعتماد ، برندها نقش مهمی پیدا می کنند و شاخص مهمی برای نشان دادن کیفیت و سایر ویژگی های مطلوب مصرف کنندگان هستند.
برند ها می توانند ریسک تصمیم گیری یک محصول را نیز کاهش دهند. مصرف کنندگان در خرید و مصرف یک محصول با ریسک ها و مخاطرات مختلفی مواجه می شود ؛ از جمله:
- ریسک کارکردی : در صورتی که محصول ، کارکردی مطابق انتظارمان نداشته باشد.
- ریسک سلامتی : در شرایطی که محصول تهدیدی برای وضعیت فیزیکی و یا سلامتی مصرف کننده یا سایرین به وجود آورد.
- ریسک مالی : زمانی که محصول ارزش پولی را که برای آن پرداخت شده است ، نداشته باشد.
- ریسک اجتماعی : وقتی داشتن محصول موجب احساس حقارت و شرم ساری فرد شود.
- ریسک روان شناختی : این که محصول روی وضعیت فکری و روانی مصرف کننده تاثیر بگذارد.
- ریسک زمانی : زمانی که مشکلات و نواقص محصول موجب شود که مصرف کننده هزینه ی فرصت از دست رفته ای را برای یافتن سایر محصولات رضایت بخش و مطلوب خود بپردازد.
مصرف کنندگان می توانند این ریسک ها را به شیوه های مختلفی کاهش دهند و با آنها برخورد کنند. اما یک راه آشکار ، استفاده از برندهای شناخته شده – به ویژه برندهایی که مصرف کننده قبلا از آنها استفاده کرده و تجربه ای مثبت دارد – است. بر این اساس ، برند ها می توانند ابزار قدرتمند کاهش ریسک را در کسب و کارهای B to B فراهم کنند ؛ زیرا ریسک هایی که در این کسب و کارها وجود دارد اغلب می تواند فوق العاده عمیق و ماندگار باشد.
بطور خلاصه ، معنا و مفهوم خاص برندها برای مصرف کنندگان می تواند برداشت ها و تجربه های آنها را از یک محصول تغییر دهد. ممکن است محصول تحت تاثیر ویژگی های برند ، در ذهن مصرف کنندگان مفاهیم و ارزیابی های گوناگونی را به جای گذارد. برندها مفاهیم کاملا بی همتا و شخصی ای را برای مصرف کنندگان به وجود می آورند و در انجام فعالیت های روزمره با آنها کمک می کنند و زندگی شان را غنی تر می سازند. هر قدر زندگی مصرف کنندگان پیچیده تر و سریعتر می شود ، توانمندی برند در ساده سازی فرآیند تصمیم گیری و کاهش ریسک ارزشمند تر می شود.
نمودار نقش برندها :
مصرف کنندگان :
- شناسایی منشا و سازنده یک محصول
- قراردادن مسئولیت ها بر دوش شرکت سازنده
- کاهش ریسک ها و مخاطرات
- کاهش هزینه های جستجو
- تعهد و ایجاد نزدیکی با سازنده محصول
- قلمداد شدن به عنوان ابزاری نمادین
- نشانگر کیفیت
تولیدکننده :
- ابزار شناسایی و معرفی آن با هدف ساده سازی فرایندهای دادوستد
- ابزار حفظ حقوق مالکیت معنوی و ویژه گی های منحصر بفرد آن
- نشانگر سطح کیفیت برای مشتری های راضی
- ابزار نزدیکی میان محصول و تداعی های مثبت و منحصر به فرد در ذهن مصرف کننده
- منشا مزیت رقابتی
- منشا دستیابی به مزیت های مالی و سود آوری
شرکت ها
فارغ از آنچه در خصوص مصرف کنندگان ذکر کردیم ، برند ها می توانند فراهم آورنده کارکردهای ارزشمندی برای شرکت ها باشند. به طور کلی ، نقش اصلی هر برند ، معرفی و متمایز ساختن محصول و تسهیل فرایند های دادوستد برای مشتری ها است. در عمل ، برندها به شرکت ها کمک می کنند تا دارایی ها و موجودی های خود را سروسامان دهند و گزارش های حسابداری خود را منظم کنند.علاوه برآن ، برند به شرکت کمک می کند تا بتواند به صورت حقوقی از داشته ها و ویژگی های منحصر به فرد محصول در عرصه رقابت محافظت کند. برندها قادرند دارایی های فکری خود را بهتر حفظ کنند و از نظر حقوقی از ازادی عمل بیشتری برخوردارند. برند می تواند با ثبت علائم تجاری خود به صورت کاملا محافظت شده اداره شود و با بهره گیری از حق امتیاز و حق اختراع ، از فرایند های تواید خود پشتیبانی کنند. علاوه بران یک برند با استفاده از قوانین کپی رایت و طراحی منحصر به فرد می تواند شیوه بسته بندی خود را حفظ کند. حقوق دارایی های فکری برای شرکت اطمینان ایجاد می کند تا با امنیت خاطر بیشتری در حوزه برند خود سرمایه گذاری بکنند و از حداکثر مزیت های این دارایی های ارزشمند خود بهره برداری کنند.
پیش از این گفتیم که سرمایه گذاری در حوزه برند موجب می شود که محصول با تداعیات و مفاهیم بی نظیر و منحصر به فردی در ذهن مصرف کننده نقش گیرد و در نتیجه از سایر محصولات متمایز شود. برندها نشانگر سطح خاصی از کیفیت هستند ؛ به نحوی که خریداران راضی میتوانند بار دیگر با اطمینان خاطر بیشتری محصول را انتخاب کنند. وفاداری به برند قابلیت پیش بینی و امنیت تقاضا را برای شرکت فراهم می آورد و موانعی را که برای ورود سایر شرکت ها به عرصه رقابت به وجود می آورد.
فرآیند های تولید و طراحی محصول ممکن است به سادگی قابل کپی برداری باشند ، اما تصویر و نقش پابرجایی که در ذهن افراد و سازمان ها برپایه ی چندین سال فعالیت بازاریابی و تجربه محصولات به جای مانده است ، به سادگی قابل جایگزین شدن و کپی برداری نیست. به عنوان مثال یکی از مزیت هایی که برند هایی مانند خمیر دندان CREST این است که مشتری ها به معنای واقعی کلمه با این برندها بزرگ شده اند. بنابراین برخورداری از برند های برتر ، ابزار قدرتمندی برای اطمینان سازمان از دست یابی به مزیت های رقابتی به شمار می آید.
به طور خلاصه ، برندها ابزاری قدرتمند و با ارزش برای حفظ دارایی ها و حقوق ، تاثیرگذاری بر رفتار مصرف کنندگان و حجم خرید و فروش به سازمان ارائه می کنند. در مورد درآمد های پایدار سازمان درآینده ، موجبات امنیت خاطر آنها را فراهم می آورد. به همین سبب برخی از شرکت ها ، بخش اصلی درآمد های برند را – که اغلب اعداد و ارقام سرسام آوری می شوند – صرف ادغام یا اکتساب سایر برند ها می کنند. این امر در اواسط دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. در آن زمان جنون ادغام و اکتساب برند ها ، سرمایه گذاران وال استریت را به شناسایی و خریداری شرکت های کم ارزش تر سوق داد تا به این ترتیب بتوانند روی آنان سرمایه گذاری کنند و به سود های کلان یک شبه دست یابند. برند ها اغلب با این ادعا که در ترازنامه ها منعکس نمی شوند و ارزش مالی ندارند ، در این خرید و فروش ها بی ارزش و زیر قیمت واقعی خود ارزیابی می شدند. آنچه در اصل به سودآوری این معاملات برای وال استریت منجر می شد ، این باور پنهان در ذهن سرمایه گذاران بود که برند های قدرتمند موجب دستیابی سازمان به سودآوری بیشتر و عملکرد بهتر می شوند و به نوبه خود ارزش بیشتری را برای سهامداران بوجود می آورند.