چگونه داستان برند خود را روایت کنیم؟
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات / فروش برند آماده مقاله
- بـازدید : 290
- نظـرات : 0
- نـویسنده : admin3
برندها بوسیله داستان سرایی، نحوه پیدایش و دلیل بوجود آمدن خود را بیان می کنند. چرا که به خوبی می دانند، یک داستان جذاب، به مراتب تاثیر گذارتر از آمار و ارقام خشک مندرج در گزارشات رسمی می باشد. یک داستان زیبا باعث ایجاد ارتباطی تنگاتنگ بین کارکنان، پیمانکاران و فروشندگان با برند خواهد شد. یک قصه جذاب می تواند آنچنان تاثیری در شنوده بگذارد که هیچیک از کانالهای ارتباطی قادر به انجام آن نیستند.
قصه گویی یکی از قدیمی ترین هنرهای انسان است. قصه ها، پیامهایی هستند که از نسلی به نسل دیگرمنتقل گردیده و حاوی حقایق عمیقی می باشند. بعضی اوقات که در میان احتمالات مختلف گم می شویم؛ همین قصه ها هستند که ارزشهای ما را متذکر شده و راهنمایی برای انتخابی منطبق با مکنونات قلبی مان می گردند.
در حال حاضر، تبلیغات چی ها هم وظیفه قصه گویی برای انسانها را بعهده گرفته اند. درست مانند مادر بزرگ ها، که سابقا نوه های خود را اطراف کرسی جمع کرده و با نقل داستانی زیبا درس زندگی به آنان می آموختند؛ امروزه تبلیغات چی ها هستند که با نقل حکایت برندها، انسانهایی در اطراف مجاری ارتباطی جمع شده را، تهییج به انجام کاری می نمایند.
برای تاثیر گذاری، جذابیت، شیرینی، ایجاد رابطه کردن و به فکر فرو برنده بودن یک داستان، قواعد مشخصی وجود دارد، که در طول تاریخ بشریت هیچ تغییری نکرده اند. لذا برندها نیز هنگام بیان حکایت خود، می بایست از این قواعد ۶ شش گانه فرا ملیتی طبعیت نمایند
- بجای تمرکز بر مشتری، انسان را محور قرار دهید:
“مشتریان هدف” که در تکنیک های بازاریابی مورد استفاده قرار می گیرد را نیز همین انسانهایی تشکیل می دهند که در جامعه در حال زندگی هستند. خریداران برندها همین انسانهایی هستند که دارای دوستان، دشمنان، آرزوها، محدودیت ها، باورها و عاداتهایی اجتناب ناپذیر می باشند. لذا برندها، هر اندازه بتوانند صدای خود را به گوش جان انسانها برساند، قادر خواهند بود توسعه یافته و بزرگتر شوند.
هر برندی که در بازار وجود دارد در واقع در حال برآورده کردن نیاز انسانها ست. در واقع انسانها برای رفع احتیاج، حل مشکل و براورده شدن آرزو، اقدام به خرید برندها می کنند.
داستان یک برند باید بتواند، به انسانهای واقعی که با محدودیتها و موانع دنیای امروز دست و پنجه نرم می کنند؛ چگونگی دستیابی به خواسته ها و آمالشان را با استفاده از آن برند بیان کند. این داستان باید نحوه پیروزی انسانها بر موانع (دشمن)، و چگونگی وصال به آرزوهایی که در خیال خود پرورانده را به زیبایی هر چه تمام تر به تصویر کشد. بنابر این هدف داستان سرایی دستیابی و تاثیر گذاری به بخش و قشر خاصی نیست، بلکه داستان برند باید “فرد” را مورد هدف قرار دهد.
- بیش از بیان مساله و راه حل، “تحول” را روایت کنید:
- شخصیت سازی برای برند:
در زندگی واقعی هم روابط ما بر همین منوال برقرار می گردد. اگر مشکلی داریم که توسط سه تن از دوستان یا آشنایانمان قابل حل شدن است، کسی را انتخاب می کنیم که شخصیتش را بیش از بقیه دوست می داریم.
هر برندی باید دارای شخصیت خاص خود باشد. انتخاب و تعهد به داشتن شخصیتی که منطبق با الگوهای شخصیتی تعریف شدهّ باشد، باعث ایجاد نوعی ثبات شخصیتی در برندها خواهد شد. این الگوهای شخصیتی تعریف شده، برای همه انسانها با شخصیت هایی مانند: خیرخواه، هنرمند، خلاق، مقتدر و… آشنا بوده و شناسایی آنها براحتی برای همگان امکان پذیر است. لذا باید شخصیتی مشخص را برای برند خود انتخاب نموده و آن شخصیت را در ناخودآگاه انسانها جای دهیم.
برندها می بایست رفتار خود را با شخصیت انتخابی برای برند منطبق نموده و به آن شخصیت پایبند باشند. در صورتی که یک برند، تمام فعالیتهای خود را، از طراحی محصول گرفته تا خدمات بعد از فروش، بر اساس یک شخصیت واحد تنظیم نماید، خواهد توانست براحتی با انسانها ارتباط بر قرار می کند. لذا اگر یک برند، هنگام روایت همه داستانهای خود همین شخصیت را خفظ نماید، بلافاصله توسط همگان قابل شناسایی خواهد بود.
- الهام گرفتن از زندگی انسانها:
بعباریتی بزرگترین منبع ثروت برندها زندگی انسانهایی ست که در حال استفاده از آن برند هستند. هیچ برندی قادر نخواهد بود با رفتاری آمرانه و ارتباطی یکطرفه، در قلب مشتریانش نفوذ کند. برندها برای اینگه قصه گوی خوبی محسوب گردند، می باید داستان زندگی مشتریان خود را شنیده و قبل از هر چیز شنونده و گردآورند این قصه ها باشند.
- موضوع داستان نباید در مورد خود برند باشد. بلکه موضوع داستان برند، انسانها هستند.
- برندها باید مشخص کنند برای رسیدن به چه آرمانی در تلاش هستند.
برندها برای تحت تاثیر قرار دادن انسانها اقدام به داستانسرایی می کنند، از طرف دیگر انسانها به قصه هایی گوش فرا می دهند که دارای مفهومی قابل توجه باشند. هدف برندها از داستانسرایی، سرگرمی و تفریح انسانها نیست، بلکه برندها به وسیله قصه گویی قصد تحت تاثیر قرار دادن و تغییر رفتار انسانها را دارند.
از این منظر، تبلیغات به معنی هنر تنظیم و روایت داستانهایی خواهد بود که قابلیت تاثیر گذاری و تحریک انسانها را داشته باشد. به همین دلیل، همه ما با داستان زندگی بعضی اطرافیان خود همزاد پنداری کرده و خود را به آنان نزدیکتر احساس می کنیم. از این رو انسانها هر اندازه بیشتر داستان برند شما را باور کنند، به همان اندازه خود را به برند شما نزدیکتر احساس نموده و آن را وارد زندگی خود خواهند نمود.
5 نکته که در روایت داستان برند باید بدانید!
1.داستان برند منحصر به فرد
ارزش برند با داستان آن مرتبط است. مزایایی که یک شرکت برای مشتریان خود فراهم میکند به چرا و چگونگی داستان برند ارتباط دارند. چه کسی هستید؟ ارزشهای شما چه هستند؟ چه چیزی شما را منحصر به فرد میکند؟داستان اصلی شما برای تبدیل شدن به یک ابر قهرمان در میان برندها چیست؟ به داستان برند به عنوان بیانیه استراتژیک شرکت خود فکر کنید که از آن برای ایجاد ارتباط و اجتماع با مخاطبین خود استفاده میکنید. یگانگی خود را پیدا کنید و یک روایت ۵۰۰ کلمه ای بسازید. بر روی تاریخچه برند و تکامل آن تمرکز کنید. اهداف آتی ، محصولات ضروری، خدمات و مزایا را توضیح دهید.
نقلقولهای مرتبط و جزئیات مربوط این روایت را با مصاحبهها، پستها ، کمپین ها و وب سایت شرکت یکپارچه کنید از قدرت داستان برند هوشمندانه استفاده کنید.
2.مخاطبان هدف خود را بشناسید.
حقایق بازاریابی کلاسیک هرگز از بین نمیروند؛ مخاطبان هدف خود را بشناسید. این مفهومی فراتر از آمار جمعیتی است هرچند، هر دو بخشی از یک معادله هستند. مخاطبین شما مهم تر از آمار و ارقام هستند.شما نیاز دارید که به درستی آن ها را بشناسید.با یک شخصیت شروع کنید. این شخص کیست ؟ به چه چیزی نیاز دارد؟ شخصیت تعریفشده به شما کمک میکند تا داستان برندتان را تکمیل کنید. بنابراین داستان درست را برای مخاطب هدف خود در زمان درست تعریف میکنید. شناخت مخاطبین هدف شما تضمین میکند که پیام شما به درستی به آن ها منتقل می شود.
نگاهی به مخاطبان کنونی و مخاطبان رقیب تان بیندازید. از ابزارهایی برای بررسی و جمعآوری اطلاعات برند و دیگر دادهها برای تجزیه و تحلیل احساسات در میان مخاطبین استفاده کنید. به این دقت کنید که چه محتوایی بهترین کیفیت را ارایه میدهد و ارتباطی بین افراد موثر و مخاطبین ایجاد میکند. این کار را با اطلاعات جمعیتی و دیگر اطلاعات کیفی مانند سن، مکان، درآمد، منافع و غیره ترکیب کنید. شما به بیش از یک شخصیت برای تکمیل داستان برند و دسترسی به اهداف خود دارید.
3. در داستان برند داده ها نقش مکمل دارند.
بیانیه ندهید. داستانها را تعریف کنید. در داستانسرایی برند، دادهها نقش حمایتی ایفا میکنند. دادن اطلاعات با اصالت به مقبولیت داستانها، تعامل با مخاطبین و تبدیل آنها به خریداران کمک می کند. برای مثال، هر عکس در صفحات اجتماعی نشنال جئوگرافیک می تواند یک داستان شخصی داشته باشد و همچنین ممکن است شامل داده هایی در مورد رانندگی و توصیه هایی برای محیطزیست و گونههای خاص باشد.این عنصر، طیف وسیعی از احساسات و واکنشهای مخاطبان خود را تحریک میکند، از طنز تا تفکر عقلانی. هر چه بیشتر با مخاطبین خود تعامل داشته باشید، افراد بیشتری محتوا را دوست خواهند داشت که باعث میشود آنها مکث و فکر کنند.
4.کمپین ها در داستان مخاطبین ایفای نقش می کنند.
بسیاری از کمپین های بازاریابی شامل موضوع و تم هستند ، اما آنها فراتر از یک استراتژی plug-and-play هستند. داستان برند قدرتمند کمپین هایی را سازماندهی میکند به طوری که آنها در داستانهای مخاطبان نقش ایفا میکنند.تیمها به مخاطبان هدف خود باز میگردند و داستانهای آنها را به طور کامل تصور میکنند. آنها باید بپرسند که این کمپین خاص در کجا با داستان مخاطبان مطابقت دارد. چه نقشی ایفا میکند؟ در چه زمان به چه کسی میرسد؟ از طریق چه رسانه ای؟ سپس تیمها داستانسرایی خود را در چارچوب کمپین طرح ریزی می کنند. ممکن است مجموعهای از داستانهایی وجود داشته باشد که مخاطبان در طول زمان برای رسیدن به هدف نهایی دنبال میکنند، اما در نهایت کمکی به آنها نکند.
5.داستان برند خود را شخصی سازی کنید.
واضح است که باید داستان برند خود را شخصی سازی کنید. میتوانید امکانات یک اتاق هتل زیبا را با یک نمای وسیع در نظر بگیرید، اما داستانسرایی تان طولانی خواهد شد و زمانی به آن دست پیدا خواهید کرد که شخصی سازی شود.تصور کنید که حداقل پنج درصد از مخاطبین خود را با داستان برند شخصی افزایش دهید. در یک نظرسنجی، یک هیات شامل بیش از ۳۰۰۰ شرکت کننده آنلاین، از ۲۳ تا ۶۵ سال، در سراسر ایالات متحده در گروه B ارزش اتاق یک هتل در زمانی که از عناصر شخصی سازی استفاده می کردند به ارزش ۱۳۳ دلار بود. در مقایسه با گروه A که ارزش ادراک شده ۱۲۵ دلار بود، در حالی که فاقد عناصر شخصی سازی بودند.