برند سازی در بازار موسیقی ایران با نگاهی به برند شخصی علیرضا عصار
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات
- بـازدید : 322
- نظـرات : 0
- نـویسنده : admin3
«من هیچوقت چیزی که باور نداشته باشم را نمیخوانم. خیلی چیزها را باید رعایت کنی. باید با مخاطبات رو راست باشی. همیشه به شعورش احترام بگذاری. مجموع و برآیند این رفتارهاست که باعث میشوند به قول تو مخاطب بماند و پا به پای تو پیش برود.» – علیرضا عصار
موسیقی کلام محور علیرضا عصار به دوران کاست بازها بر می گردد، به نوارکاستی که هر ازچند گاهی بغضی بر گلویش می نشست و چمباتمه می زد و کاست بازها این بغض را، با یک خودکار بیک می شکستند. آن روزها به انتظار انتشار یک اثر تازه از تنور در آمده که با روحت بازی کند می گذشت. با توی صف ایستادن ها برای کنسرت هایی که می رفتی تا با یکی از جنس خودت همصدا شوی. روزهایی که ترانه، موسیقی و صدا اررزشی بیش از امروز داشتند. روزهایی که بهتر از امروز بودند پا به پای خواننده می خواندی، گاهی می گریستی و در نهایت، کنسرت با یک همخوانی فریبنده پایان می یافت.
علیرضا عصار شبیه هیچ کس نبود، نمی خواست باشد، کسی که بعد از یک سکوت شش ساله دوازده شب و هر شب دو نوبت sold out را در کارنامه هنری اش به ثبت رسانده حتم به یقین با بقیه افراد توفیری دارد. ما اسم این توفیر را می گذاریم مزیت رقابتی کسی که بایدِ بودن را معنی کرد. بعضی آدمها باید می بودند، یکی از آنها علیرضا عصار بود.
علیرضا عصار به نسل دوم موزیسین های بعد از انقلاب باز می گردد دوره عبدالهی، شادمهر، محمد اصفهانی
نسلی که موزیک را می فهمید، می بویید و برایش احترام قائل بود. برای مخاطب ارزش قایل می شد. برای لحظاتی که با تمام محدودیت ها خاطره سازیش به مراتب بیش از امروز بود.
و اما برندینگ در بازار موسیقی…
چرا بعضی ها در بازار موسیقی ما می آیند و می مانند و نمی روند (البته استوار می مانند) و بعضی همچون باران بهاری با حضوری پرشور آغاز به فعالیت در این حیطه می کنند، اما پس از چندی مردم خودشان با دستان خودشان بار هنرمند پرشور را می بندند و با یک به سلامت، ماجرای آرزوهای یک انسان را نیمه کاره رها می کنند.پرسنال برندینگ علیرضا عصار از ابتدای پا به عرصه هنر گذاشتن او آغاز و تا به امروز ادامه داشته است او هویتی یکپارچه، سرشار از تفکر و آینده نگری را به مخاطبانی که مورد هدف او بودند نشان داده است او می داند برای که می خواند برای چه می خواند چه پیامی را از زبان کدام ترانه سرایان انتقال می دهد. او آگاهانه مسیر درستی را برای ماندگار شدن برگزیده است.
تا به حال فکر کرده اید چرا پس از غیبت ۵ ساله باز هم مخاطبان سراغش را می گیرند؟
وقتی آغاز کارت با «معشوقه به سامان شد» باشد، انگار با مولانا کوبرندینگ کرده ای، میراث او را به وام گرفته ای تداعیات مثبت و قوی ایرانیان درباره مولانا را به آغوش کشیده ای و در عین حال مسئولی آنچنان که شایسته است دینت را به اشعار مولانای جان ادا کنی!
علیرضا عصار سواد موسیقایی دارد، تجربه کار با ارکستر سمفونیک لندن، نواختن پیانو از دوران کودکی، در روزنامه زندگی او به ثبت رسیده است. طنین صدای متفاوت و رسایی که بازگوی حقایق و بازتاب جامعه است و انتخاب اشعاری متفاوت، انتخاب تنظیم کنندگان و آهنگسازان برتر، مخاطبانی تا همیشه وفادار به برند او ایجاد کرده است.
مگر برندینگ غیر از این است که در جان و روح و قلب افرادی که باید رخنه کنی و جایی گرم و نرم را برای خودت بسازی، جایگاهی که با توجه به مخاطب بنا شده…
اجزای برند علیرضا عصار
هویت برند: جوهره برند علیرضا عصار، صداقت و اصالت است. او حرف می زند حتی اگر حرف بشنود. علیرضا عصار مصداق بارز آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند است. کار او دلی است. وقتی یک نفر می خواهد خود واقعیش بماند.(اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است تکیه به شانه ام بزن که مثل صخره محکم است)
ارزش اصلی برند: او انسانی دغدغه مند است. دغدغه جامعه، دغدغه انسانیت (کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست)، او درویش مسلک پر مغز و پر اندیشه است (گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه * گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست). نمی خواند که بخواند، می خواند که بماند! فرهنگ برند او را در اشعار ترانه سرایانش می توان یافت.
ماموریت: او به شغل بسیار بسیار شریف موسیقی مشغول است. مردم را دوست دارد و برای آنان و برای تفکر آنان، روح آنان و سلیقه آنان ارزش قایل است.
چشم انداز: پیشرفت در شغل موسیقی و دریافت حس تعلق و عشق از سوی مردم.
شخصیت برند علیرضا عصار: شخصیت علیرضا عصار به عنوان یک برند بر اساس مدل یونگ بر آرکتایپ عاقل و حامی استوار است. عاقل است چون می خواهد بفهمد و بفهماند. عاقل است چون بخشی از موسیقی بر پایه ی تفکرات و کارهای او بنا شده است. عاقل است چون مخاطب را به اندیشه و تفکر وا می دارد. در ترانه بت های روزبه بمانی بخشی از تفکر علیرضا عصار و روزبه بمانی بر همین مقوله بنا شده است: ما مردمانی عاشق کوروش ما قوم در تاریخ جا مانده جدا کدام از ما فقط یک بار یک خط از آن تاریخ را خوانده؟
همچنین او اطلاعات زیبایی شناسی و هنری بالایی دارد و آنها را به مخاطب انتقال می دهد و با چشمی باز از دنیای پیرامون اطلاع دارد و می فهمد و می فهماند.
حامی است زیرا از موسیقی خوب حمایت می کند حتی اگر ضرر مالی داشته باشد، بدین ترتیب از شعور مخاطب هم حمایت می کند. گستره ی رویای علیرضا عصار شبیه وسعت رویای مخاطبانش است. با آنها و برای انها آرزو می کند. از نظر او بی تفاوتی جز سیاهی از آدمهاست با سختی بت ها چه باید کرد؟ / با این تشتت ها چه باید کرد؟ / گیرم تفاوت ها نمایان شد / با بی تفاوت ها چه باید کرد؟
از تیرگی به روشنی پناه نمی برد تیرگی را می بیند و می خواهد روشنی را بسازد. از جامعه حمایت می کند حمایت از آتش نشانان در حادثه پلاسکو می تواند مثالی نزدیک به این آرکتایپ باشد.
هویت بصری و کلامی برند علیرضا عصار
هویت بصری: لوگوی علیرضا عصار که ترکیبی هوشمندانه از اسم اوست. فونت نسخ که سنتی بودن خود را حفظ کرده و در عین حال دست مدرنیته را رد نمی کند جایی از حرف بریده نشده و صرفا حروف ع آیینه وار در جلوی هم قرار گرفته اند.این لوگو شخصیت و هویت علیرضا عصار را به نمایش گذاشته است. من همان چیزی هستم که می بینید. اجسام در آینه علیرضا عصار از آنچه که می بینید به شما نزدیکترند.
همیشه برند را به یک انسان تشبیه کرده ام، انسانی که حرف می زند، قول می دهد، آینده ای برای خودش می بینید، لباس می پوشد، هویت دارد شخصیت دارد و …
علیرضا عصار به عنوان یک برند شخصی در لباس پوشیدنش هم شخصیت و یکپارچگی هویتش را محفوظ نگاه داشته است رنگ انتخابی طراحی صحنه کنسرت و رنگ تیره همیشه بر تن او با آرکتایپ های عاقل و حامی همخوانی دارد.
رنگ مشکی لباس بر تن او، موهایی که شبیه به دراویش است، ظاهری آراسته همراه با صمیمی لبخندی که به مخاطب اجازه می دهد او را انسانی صادق و خودی بداند.
در کنسرتهایش هم شخصیت و هویتش تغییر نمی کند. از شواهد فیزیکی تا بیان و لحن پیام دادن او به علاقه مندان، گروه ارکستر، و همه چیز دست در دست هم می دهند که به ما بفهمانند بله اینجا کنسرت علیرضا عصار است.
هویت کلامی برند
یک خواننده، باید از زبان خودش صحبت کند، اما ترانه پس چه؟ چه کسی زیور آلات رنگین را به گردن کلام آویزان کند؟علیرضا عصار درتمام دوره خوانندگیش ترانه سرایانی را برای انتقال پیام های خود انتخاب کرده که کاملا با هویت کلامی او مطابقت دارند.
مولانا، حافظ شیرازی و ترانه سرایان معاصر: افشین مقدم، شاهکار بینش پژوه، روزبه بمانی و…
دایره تنوع ترانه هایی که علیرضا عصار به آواز در آورده است را می توان به ۴ گروه زیر تقسیم نمود:
شعار برند علیرضا عصار
عصار شناس ها با اثری از عصار و ترانه شاهکار بینش پژوه آشنایی دارند.ترانه ای با نام «خیال نکن نباشی» که از عاشقانه های بدبین علیرضا عصار است علیرضا عصار از این دست عاشقانه ها کم ندارد: یکی از ما شاهکار بینش پژوه، من بی دل بابک روزبه، اشتباه بود از افشین مقدم، شکار با شعری از شاهکار بینش پژوه، و در آلبوم جز عشق نمی خواهم ای یار غلط کردی با شعری از مولانا به قسمت آخر سریال عاشقانه های بدبین می رسیم (البته تا اینجای کار)
علیرضا عصار در پایان تمامی کنسرتهایش آهنگ خیال نکن نباشی را به زیبایی تمام اجرا می کند و به جای حرفم رو پس می گیرم می گوید من عاشق تک تک شما هستم و حرفم رو پس نمی گیرم (وعده برند) او تعهد به مخاطب را دلمشغولی اول و آخر خود می داند.
اما شعار دیگری که می شود به او منتسب کرد، «جز عشق نمی خواهم» است.
او عاشق است، عاشق زمین (هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است پنجره، فکر هوا عشق زمین مال من است)، عاشق مردم سرزمینش، عاشق کشورش (وطن یعنی گذشته حال فردا تمام سهم یک ملت ز دنیا)، عاشق فرهنگ تا فخرمان فرهنگ دیروز است، انکار هر یک درد تسکین است، باید پذیرفت این حقیقت را امروز ما فرهنگمان این است، عاشق پاک دستی، و عاشق عشق الهی (این عشق الهی است حق لایتناهی است)
جینگل علیرضا عصار: صدای ساکسیفون فواد حجازی
بعد از قطع همکاری دیگر صدای این ساکسیفون گوش های مخاطب را نوازش نداد و جدایی از فواد حجازی می توانست ضربه مهلکی بر جامه برند عصار وارد سازد اما نشد عصار مسیرش را باز هم درست انتخاب کرد.
او از هویتش دست نکشید ترانه سرایان گذشته با او هم چنان همکاری می کردند غیر از شاهکار بینش پژوه آلبوم جز عشق نمی خواهم شروع دوباره ای برای عصار بود. باید آگاهانه به پرسنال برندش شکل می داد. حضور ترانه سرای توانمندی همچون روزبه بمانی و یار غار عصار افشین مقدم با تفکراتی کم و بیش همسو با او با تنظیم آهنگسازی علیرضا افکاری و سعید زمانی توانست باز هم ثابت کند که او برندینگ به معنای واقعی را می شناسد از زیر و بم روزگار آگاه است.
علیرضا عصار غیر از حضور هوشمندانه خود اکنون از برندینگ گذشته نگر هم بهره می برد. شاید این را بتوان به مثابه میراث برند او نیز در نظر گرفت علاوه بر این حس نوستالژی معمولا زمانی ایجاد می شود که آدمها رسیدن به آینده مطلوب را در گرو بازگشت به یک گذشته آرمانی می دانند و وقتی این اتفاق تلخ و شیرین به وقوع می پیوندد که آدمها رویدادهای مثبتی از گذشته را به خاطر می آورند که بعید است دوباره رخ دهد حس نوستالژی را تجربه می کنند جاذبه نوستالژی علیرضا عصار حرف زیادی برای گفتن می تواند داشته باشد.
علیرضا عصار تمام مراحل برندینگ را با موفقیت گذرانده، بی آنکه کسی خواسته باشد او را برند کند به زور تبلیغات، به زور حضور در صفحات مجازی در روزهایی که تنها تریبون صدا و سیما بود. او برند بود وقتی برندسازی و برندبازی مد نبود.
برای موفقیت در پرسنال برندینگ یکی از اساس ترین مسایل این است که خودت باشی بدون یک واو کم و زیاد
علیرضا عصار:
من زیاد نمیتوانم از اصل خودم یا شان خودم دور شوم. برای نزدیکتر شدن به این نسل، من مجبور به فاصله گرفتن از اصل خودم هستم و این باعث میشود کارها و آثارم خلوصش را از دست بدهد
فد یا مد زود گذر برند سازی بدون اصالت، بدون جوهره، بدون فرهنگ بدون اندیشه با تبلیغات اینستاگرامی، با تبلیغات پر فشار بیلبوردی به نتیجه ای نخواهد رسید.
در نهایت چیزی که می توان با آن به کلام خاتمه داد این است:
من به در گفتم ولیکن بشنوند نکته ها را مو به مو دیوارها