چرا باید برند سازی کنیم؟
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات
- بـازدید : 384
- نظـرات : 0
- نـویسنده : admin2
برند سازی
برند سازی را عمیق تر بشناسید
از دیرباز هر انسانی یک نام ویژه خود داشته است که به وسیله آن شناخته می شده است. این نام که به وسیله پدر و مادر بر روی فرزند گذاشته می شده است نمادی بوده است تا به وسیله آن یک هویت مستقل پیدا کند. داشتن هویت مستقل این امکان را می دهد تا به سادگی در جامعه آمد و شد داشته باشیم و بتوانیم در جهت برآوردن نیازهای خود گام برداریم .
در سالهای اخیر با رشد صنعت و داد وستد در میان مردم و جامعه و همچنین بزرگ تر شدن بازارهای مالی یک نیاز بیش از پیش خودنمایی کرد که آن برندشدن بود. دیگر نام ها نقش اصلی را بازی نمی کردند و باید نام ها و نمادها برجسته می شدند تا افراد یا شرکت ها به سوددهی برسند. همه ی تلاش ها در این جهت بود که نام یاد شده ذهن و قلب را تسخیر کند و همگان تنها با دیدن و شنیدن آن به یاد همه ی خدمات و کالاهایی که از طرف وی ارائه می شده است بیفتند. اما در این راه گام های بسیاری باید برداشته شود که نشان می دهد برند سازی یک فرآیند بلندمدت و زمان بر است که اگر به صورت درست و اصولی صورت پذیرد بی گمان نتیجه ای بسیار شگفت انگیز خواهد داشت که می تواند سوددهی را به چند برابر برساند.
برند ...؟
برند در واقع مانند یک واژه کلیدی عمل می کند و شما را در رتبه نخست جست و جو قرار می دهد و سکوی پرشی خواهد بود که شما را به عنوان یک الگو در بازار مطرح می کند. اما این نام تجاری باید به صورت علمی و با بینشی ژرف مطرح شده باشد تا بتواند افزایش فروش و وفاداری خریدار و همچنین راهگشای داد وستد شما باشد. برند را باید ابزاری دانست که روی ضمیر ناخودآگاه مخاطب تاثیر می گذارد و فرمان وی را دردست گرفته و وی را هر کجا که بخواهد می برد. برند باید دارای ویژگیهای متفاوتی نسبت به سایر رقبا باشد که بتواند در عرصه کسب و کار عرض اندام کند و مردم بتوانند وی را از دیگر فروشندگان کالا یا خدمات تشخیص دهند که آن هم بسته به کالا یا خدماتی که شما ارائه می دهید متفاوت است. برندینگ، برند سازی یا هر نامی که می خواهید روی آن بگذارید بخش مهمی از کسب و کار است که نمی توان ان را نادیده گرفت. فرآیندی که در پیچ و خم بازار اگر به پختگی برسد تیری به هدف خواهد بود. بهتر است هم زمان که پا به بازار می گذارید این کار را آغاز کنید چون دیگران ننشسته اند تا شما را تماشا کنند. آنها منتظر هستند تا از کوچکترین غفلت شما بهره برده و سوار بر اسب مرادی که خودتان آن را رام کرده اید بشوند. با برندسازی شما به کسب وکار هویت و رسمیت می دهید و آن را از شکل غیرحرفه ای خارج میکنید و میگوییید که شما برای ماندن آمده اید و هدفتان کسب سهم بزرگی از بازار است. کسب وکاری که برند نشده باشد مانند مسافری خواهد بود که هیچ مقصدی را در نظر نگرفته و سوار بر کشتی بدون بادبان و ناخدای بازار خود را به موج ها سپرده تا به هر جزیره ای که می خواهد وی را ببرد و زندگیش را دچار تلاطم کند. این موضوع درباره بسیاری از کسب و کارها مطرح است و آن ها بی آنکه به این موضوع باور داشته باشند برند سازی را یک موضوع بیهوده می دانند که تنها باعث صرف هزینه ی زیاد می شود اما پس از مدتی در میان انبوه رقبا گم شده و دستشان به ریسمان پیشرفت نمی رسد.
آیا برند سازی لازم است؟
ضرورت برند سازی تا اندازه ای است که حتی شرکت هایی که سالهاست در این وادی گام برمی دارند و همه ی مردم آنها را می شناسند هم باز بخشی از درآمد خود را صرف این مساله می کنند زیرا باور دارند ذهن مشتری حتی برای لحظه ای رو به رقیب آن ها برگردد و در نتیجه فروش آن ها را کاهش داده و در بلند مدت آسیب های جبران ناپذیری را به آن ها وارد می کند. یک نمونه بارز هنگامی است که ما می گوییم نوشابه و بدون اینکه سخن اضافه ای بگوییم هر کس که این واژه را بشنود یاد پپسی و کوکاکولا می افتد.این یعنی برند شدن و در یادها ماندن که خود به خود هزینه های تبلیغات را کاهش می دهد. این در واقع عمق یک برند است.بحث دیگر گستردگی یک برند است.
یک نمونه ساده آن هنگامی است که کسی از شما می خواهد یک مطلبی را در اینترنت جستجو کنید. شما بی درنگ پای رایانه خود می نشینید و سایت گوگل را باز می کنید یا اینکه قرار است یک کالا از یک فروشگاه اینترنتی بخرید بی گمان گزینه نخست شما برای این کار آمازون خواهد بود. این نشان دهنده گستردگی یک برند است. اما خود برند سازی چند وجه دارد. یکی اینکه ما یک برند داریم و برای نیرومند تر شدن نیاز داریم با یک برند دیگر همگام شویم و با نیروی دو چندانی به سوی هدف گام برداریم که البته اگر به درستی انجام شود می تواند بسیار موثر باشد نمونه ی آن را در مورد بسیاری از شرکت ها و کارخانه های بزرگ جهان دیده ایم. امروزه راههای برند سازی مانند گذشته محدود نیست و می توان از امکانات دیجیتالی که صده ی بیست و یک در اختیار ما گذاشته بهره ببریم، امکاناتی که روزانه آن ها را به کار می بریم اما از اهمیت آن غافل هستیم. اینترنت و رسانه های اجتماعی مهم ترین آن ها هستند. شبکه های اجتماعی را می توان نقطه ی عطفی در راستای برند سازی نامید.
جایگاه برند
شما می توانید با اشتراک گذاشتن برند خود در این شبکه ها و همچنین هدف هایی را که دنبال می کنید به گستردگی این شبکه ها پیام خود را برسانید. البته باید بدانید که برند سازی در شبکه های اجتماعی نیاز به دانش بالایی دارند که آگاهی یافتن از آن نیاز به تجربه فراوان دارد. در واقع یک سایت در شبکه های اجتماعی و بهینه سازی برای موتورهای جست و جو شما را بسیار از دیگران جلو می اندازد و در واقع ره صد ساله را یک شبه می پیمایید.
البته برند سازی تنها برای شرکت ها صورت نمی گیرد و ممکن است شخصی بخواهد خود را در زمینه ای به عنوان برند مطرح کند. مثلا یک خواننده یک مجری برنامه ها و همایش ها یا یک پزشک و بسیاری از هنرپیشه های دیگر. یک زمان هم هست که می خواهیم یک کشور را به عنوان برند مطرح کنیم برای نمونه در زمینه گزدشگری کشوری که دارای آثار تاریخی و طبیعی بسیاری است و می خواهد به دیگر مردم جهان خود را به عنوان یک مقصد گردشگری نشان دهد. نکته ای که باید بدانید این است که برند بودن به خودی خود نشان دهنده ی کیفیت نیست زیرا ممکن است به خاطر تبلیغات زیاد این جایکاه به دست آمده باشد و تنها این موضوع که یک کالا در میان مردم جا افتاده است نمی تواند تضمینی برای کیفیت باشد. در سالهای اخیر دیگر شرایط تفاوت کرده و مانند گذشته تنها تبلیغات پاسخ گو نیست.
زمانی بود که شرکت ها با تبلیغات گسترده راه را برای موفقیت خود باز می کردن و در کوتاه مدت به سود دهی می رسیدن اما هم اکنون دیگر مردم سخت به تبلیغات واکنش نشان می دهند و در بسیاری از موارد به سادگی از کنار آن می گذرند. مشکل زمانی پیچیده تر می شود که تا زمانی که شما تبلیغ دارید در چشم هستید و کافیست برای یک مدت کوتاه تبلیغ نکنید و این نتیجه ای جز کاهش شدید سود شما در پی نخواهد داشت. بسیاری می کوشند تا با جا انداختن برند خود از هزینه ی تبلیغات نیز بکاهند. شاید برای شما پیش آمده باشد که برای خرید یک کالا وارد یک مغازه می شوید.در این میان دو کالا از دو کارخانه متفاوت رو به روی شما قرار دارد کدام را گزینش می کنید.بی درنگ سراغ آن کالا می روید که ماههاست در گوش شما زمزمه شده و در جلوی چشمان شما به نمایش درآمده و به قولی ملکه ذهن شما شده است.
چه باید کرد؟
این که همیشه از روش های موجود بهره ببریم کافی نیست شما باید راه هایی را برگزینید که آزمایش خود را پس داده اند و در عین حال متفاوت هستند. دریک کلام شما باید متفاوت و منحصر به فرد باشید. این که اسیر تکرار شوید یعنی چیز تازه ای برای ارائه ندارید. البته منظور این نیست کار عجیبی انجام دهید تنها همین که به چشم بیایید کافی است. همین که دیگران بفهمند شما با دیگران تفاوت دارید و می خواهید حرف تازه ای برای گفتن داشته باشید. این تفاوت باید در کنار نوآوری پرورش پیدا کند. برای نمونه نقاشان زیادی در طول تاریخ وجود داشته اند که هر کدام حرف دل خود را بر بوم نقاشی نقش کرده اند و تلاش نموده اند پیام خود را به مخاطب انتقال دهند اما بودند کسانی که سبک تازه ای را در همان راه پیشینیان خود بنیاد کرده اند. به همین جهت است که تابلوهای بزرگانی همچون ونگوگ پیکاسو داوینچی و بسیاری دیگر هنوز پس از سالها خواهان دارد و برای خرید و داشتن هر کدام از آنها باید مبلغ بسیار زیادی پرداخت شود. برای برند سازی شما نیاز به اعتبار دارید یعنی باید اعتماد جامعه را جلب کنید. شما در یک بازار که رفت و آمد می کنید می بینید بسیاری از داد وستدها به وسیله همین اعتبار صورت می گیرد و کمتر پولی رد و بدل می شود و افراد کاسبان با استفاده از همین اصل است که خرید و فروش می کنند. شما برای اینکه برند شوید باید همچین راهی را طی کنید تا بازار شما را به عنوان یک عضو بپذیرد ... و گرنه کاری از پیش نخواهید برد. موضوعات دیگری در مسیر برند سازی وجود دارد که از جمله آن می توان به بازاریابی اشاره کرد. اصولا هر کسب و کاری بدون بازاریابی موفق پیش نخواهد رفت. شاید شما بهترین کالا را نیز تولید کنید اما نتوانید ان را به فروش برسانید زیرا راههای گفت و گو با خریداران و مجاب کردن آن ها به خرید را بلد نیستید. شاید بتوان گفت مهم ترین بخش در برندسازی همین موضع باشد که شما باید راهی برای فروش پیدا کنید چون تولید کار چندان سختی نیست بلکه پیدا کردن بازارهای هدف است که کار را دشوار می کند همین که بتوانید بازار را پیدا کنید کم کم به عنوان یک برند مطرح خواهید شد و دیگر این شما نیستید که به دنبال بازار می رود بلکه این بازار و خریدارن هستند که در میان انبوه فروشندگان شما را بر می گزینند.
شما باید برندسازی را به صورت حسی انجام دهید. شاید این جمله چندان برای شما آشنا نباشد. برند سازی حسی همان درگیر کردن حواس پنجگانه مردم با کالای شما است که تعداد این حس ها در مورد کالاهای گوناگون متفاوت می باشد. یادتان باشد که خود را درگیر برندسازی های سنتی نکنید چون تنها زمان و هزینه خود را هدر می دهید. درجهان امروز که پیشرفت بشری با شتاب چشم گیر در حال رشد است و خبرها در کمتر از یک چشم به هم زدن منتقل می شود برای اینکه تبدیل به یک برند شوید باید سرعت شما از دیگران بیشتر باشد چون هیچ کس منتظر سوار شدن شما بر قطار سوار نخواهد شد و هر بار که این قطار می ایستد برای این است که عده ای را پیاده کند وگرنه لوکوموتیوران هیچ علاقه ای به داشتن به مسافران بیشتر نخواهد اشت و هنگامی قرار است از سوراخ های گشاد الک رد شوید باید انقدر بزرگ باشد که باقی بمانید وگرنه با بسیاری دیگر از دور خارج خواهید شد و به داخل چرخ آسیاب ریخته خواهید شد. برند در واقع باید انتقال دهنده مفهوم باشد. مفهومی که در آن واحد به ذهن برسد چون بشر امروزی علافه ی چندانی به اندیشیدن های بلندمدت ندارد و اندیشه های فست فودی ذهن وی را احاطه کرده اند و هیچ کس پای مکتب شما نمی نشیند تا به حرفایتان گوش دهد. زمان کم است و باید در سه ثانیه نخست خودتان را نشان دهید و گرنه داور سوت خواهد زد و شما را از تشک بیرون خواهد کرد چون باور دارد اگر شما چیزی در چنته داشتید در همان مدت کوتاه ارائه می کردید. یادتان نرود که هر چقدر هم برند بزرگی باشید بدون خریدار و کسانی که به شما وفادار هستند حرفی برای گفتن ندارید پس برای آنها احترام قائل شوید و به آنها شخصیت بدهید با هر وسیله ای که می توانید بگویید که تنها هدف شما از این کسب و کار درآمدزایی برای خودتان نیست بلکه می خواهید گامی در جهت آرامش و آسایش افراد بردارید ...