فروش برند و داستان برند سیلزفورس
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات / فروش برند آماده مقاله
- بـازدید : 284
- نظـرات : 0
- نـویسنده : javad
سیلزفورس (Salesforce) شرکت خدمات نرمافزاری مبتنی بر فضای ابری است که مرکز مدیریت آن در سانفرانسیسکو کالیفرنیا قرار دارد. شرکت فعالیت خود را با خدمات مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM شروع کرد و امروز نیز حجم عمدهای از درآمد آنها از همین بخش تأمین میشود.استارتاپ سیلزفورس کار خود را در سالهای پایانی قرن بیستم و اوج حباب دات کام شروع کرد. آنها در ارائهی خدمات نرمافزاری ساختارشکنی کردند و شاید بتوان موج خدمات ابری ایجاد شده را بهخاطر تلاشهای این شرکت دانست. در زمانیکه سیلزفورس شروع به کار کرد، هنوز شرکتهای بزرگ همچون SAP و اوراکل به فروش نرمافزارهای شرکتی مشغول بودند و امروز همهی آنها روندی مشابه این شرکت را در پیش گرفتهاند.
علاوهبر مدیریت ارتباط با مشتری، خدمات ابری متعدد دیگری هم توسط سیلزفورس ارائه میشود که عموما مشتریان تجاری و سازمانی را هدف قرار میدهند. از میان آنها میتوان به انواع خدمات اتوماسیون فروش، تحلیل داده و توسعهی اپلیکیشن اشاره کرد. سیلزفورس در سالهای متمادی در رتبهبندی برترین شرکتها برای استخدام قرار داشت و در سال ۲۰۱۸ نیز در رتبهی اول از سوی وبسایت فورچن قرار گرفت. بهعلاوه برند آنها با وجود عمر پایین امروز در زمرهی باارزشترین برندهای جهان قرار میگیرد.
تاریخچهی تأسیس
سیلزفورس در سال ۱۹۹۹ توسط مارک بنیوف و چند تن از دوستان برنامهنویسش در یک آپارتمان کوچک در تلگراف هیل سانفرانسیسکو تأسیس شد. داستان تأسیس که مشابه بسیاری از استارتاپهای موفق دیگر جهان است. بههرحال بنیوف و همکارانش با ایدهای ساختارشکن قصد ورود به دنیای نرمافزار داشتند و نخستین جریان بزرگ خبری را در سال حساس ۲۰۰۰ به خود اختصاص دادند.مارک بنیوف در سال ۲۰۰۰ یک تظاهرات نمایشی در سیلیکونولی به راه انداخت که اولین در نوع خودش بود. او در آن زمان مدیرعامل استارتاپی بود که تقریبا هیچکس اطلاعی از عملکردش نداشت. بازیگرانی که توسط بنیوف استخدام شده بودند، پلاکاردهایی با مضمون ممنوعیت نرمافزار حمل میکردند که قطعا در شرایط آن سالهای سیلیکونولی یک حرکت ساختارشکنانه محسوب میشد.
راهپیمایی نمایشی بازیگران سیلزفورس دقیقا روبهروی یک کنفرانس کاربری انجام میشد که شرکت Siebel Systems از بزرگان نرمافزارهای مدیریت خدمات مشتری آن را برگزار میکرد. حرکت بنیوف و تیمش از همان ابتدا نشاندهندهی هدف گرفتن بازاری حساس بود. بههرحال آنها فعالیتهای خود را ادامه دادند و در ادامهی سال، میهمانی نمایشی هم با تم حمله به نرمافزار برگزار شد.
فعالیتهای نمایشی بنیوف و همکارانش در رسانهها بازتاب پیدا کرد. کارشناسان و کاربران توجه خود را به استارتاپ شجاع جدید جلب کردند، اما کسی تصور موفقیت برای آنها نمیکرد. فوربز در مقالهای در همان سالها، سیلزفورس را نیرویی ضعیف خواند و آنها را به «مورچهای در پیکنیک» تشبیه کرد. بههرحال مورچهی آن سالها امروز توانست بازاری با ارزش کلی ۲۵۰ میلیارد دلار ایجاد کند.
بنیوف شرکتش را پیرامون یک ایدهی کلی تأسیس کرده بود. او اعتقاد داشت نرمافزار باید بهصورت ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته ازطریق خدمات ابری به کاربر ارائه شود. سیلزفورس اولین شرکتی بود که این برنامه را در سال پایانی دههی ۱۹۹۰ اجرا کرد. در آن زمان بزرگانی همچون SAP و اوراکل هنوز به فروش نرمافزار و بهروزرسانی در ازای دریافت هزینه مشغول بودند.
سیلزفورس اولین محصول خود را بهصورت خدمات CRM در فضای ابری عرضه کرد. آنها با ورود به این بازار اولین دستاوردهای خدمات ابری را به جهانیان نشان دادند و با قدرت، در مسیر چشمانداز ابری حرکت کردند. چشمانداز سیلزفورس برای ایجاد انقلاب ابری، بسیار بلندپروازانه و شجاعانه بود. منتهی نمیتوان چنین چشماندازی را با سرعت بالا پیادهسازی کرد. درنتیجه مدیران میدانستند که سالهای متمادی برای اثبات فرهنگ خدمات ابری، زمان نیاز خواهند داشت.
مدیریت ارتباط با مشتری
در سالهای پایانی دههی ۱۹۹۰، مدیریت خدمات مشتری بخش عمدهای از برنامهها و تفکرات مدیران دنیای کسبوکار را به خود مشغول میکرد. در این زمان، نرمافزارهای مدیریتی یکی پس از دیگری به بازار راه مییافتند و غولهای نرمافزاری نیز سالهای پرسودی را تجربه میکردند. شرکتهایی همچون اسایپی و اوراکل با قدرت برای کسب سهم حداکثری در بازار تلاش میکردند و با اضافه کردن خدمات و قابلیتهای متعدد به نرمافزارها، سعی در جذب هرچه بیشتری مشتریان سازمانی داشتند.تلاشهای غولهای نرمافزاری برای پیروزی در نبرد جذب مشتری، منجر به توسعهی نرمافزارهایی میشد که عموما از پیچیدگی بالا و حجم زیاد رنج میبردند؛ البته مشتریان تجاری باز هم از خدمات این شرکتها استفاده میکردند؛ چرا که نیازمند به سرویسی مرکزی برای مدیریت و ردگیری فروش و دادههای مشتریان بودند.
بنیانگذاران ابتدایی سیلزفورس همگی تجربهی کار در شرکتهای خدمات مدیریت ارتباط با مشتری و اتوماسیون را داشتند. آنها در قدم نخست تصمیم گرفتند تا نرمافزاری ساده و متفاوت با سرویسهای پیچیدهی آن سالها به بازار عرضه کنند. نرمافزار مورد نظر آنها نصب سریع، هماهنگی با سیستمهای موجود، سهولت پرداخت به ازای هر کاربر و سرعت اجرای بالا را به مشتریان ارائه میکرد.
دربارهی تجربههای قبلی بنیانگذاران سیلزفورس، پرداختن به داستان بنیوف از همه جذابتر به نظر میرسد. او معاون ارشد غول نرمافزاری اوراکل بود. مارک فعالیت خود را در حوزهی ارتباط با مشتری شروع کرده بود و در طول ۱۳ سال به ردههای مدیریتی بالا دست یافت. او ارتباط نزدیکی هم با بنیانگذار اوراکل، لری الیسون داشت. او در همان سالهای فعالیت در اوراکل ایدهی نرمافزار بهصورت سرویس را در ذهن پرورانده بود.
بنیوف به محض ترک کردن اوراکل، سه مشاور را از استارتاپی استخدام کرد که قبلا در آن سرمایهگذاری کرده بود. هدف اولیهی استارتاپ مشخص بود: ساختن یک CRM بهتر. پارکر هریس، دیو مالنهوف و فرانک دومینگز نخستین افرادی بودند که به بنیوف ملحق شدند. از میان سرمایهگذاران نیز میتوان به لری الیسون از اوراکل، بابی یزدانی از اولین سرمایهگذارهای دراپباکس و هلسی ماینر، بنیانگذار CNET اشاره کرد.
گروه اولیه ارتباط خوبی با هم داشتند و سالها هم در توسعهی نرمافزار همکاری کرده بودند. از همان ابتدای فعالیت، هماهنگی بالایی در میان اعضای گروه وجود داشت و همگی به چشماندازی مشترک ایمان داشتند. بههرحال اولین نمونهی نرمافزاری CRM شرکت سیلزفورس در همان سال ۱۹۹۹ توسعه یافت.
نبرد با غولهای نرمافزاری
سیلزفورس از همان ابتدا استراتژی بازاریابی تهاجمی را برای محصول خود در نظر گرفت. در ابتدای مقاله گفتیم که تظاهرات نمایشی و میهمانیهای مخصوص برای معرفی هدف و چشمانداز شرکت برگزار شدند. آنها اعتقاد داشتند که نرمافزار در ساختار موجود، کار و زندگی را برای افراد فعال در حوزهی CRM دشوارتر هم میکند.تیم سیلزفورس علاوهبر بازاریابی حرفهای، خدمات خود را هم بهگونهای عالی ارائه میکرد تا تعهد کامل به چشمانداز را نشان دهد. حتی بخش پیامرسانی وبسایت آنها از همان ابتدا بهقدری عالی و کاربردی بود که تمرکز تیم مدیریتی روی توسعهی محصول بهتر، سریعتر و در دسترستر نسبت به رقبا را بهخوبی نشان میداد.از برنامههای بحثبرانگیز بازاریابی سیلزفورس در سالهای ابتدایی میتوان به جشن ۱۰۰ هزار نفری شدن کاربران شرکت اشاره کرد. آنها در سال ۲۰۰۳ به این رکورد رسیدند و با دعوتنامهای شامل تصویر دالای لاما، سعی در انقلابی نشان دادن رویکرد خود داشتند. بههرحال برنامههای بنیوف و تیمش با انتقادهای شدید روبهرو شد و آنها مجبور به عذرخواهی هم شدند.
در سال ۲۰۰۳ اولین رویداد Dreamforce شرکت نیز برگزار شد که از آن سال به بعد، بهصورت اختصاصی به معرفی سرویسها و نرمافزارهای جدید اختصاص یافت. دریمفورس را میتوان قدمی محکم در جهت ایجاد جامعهی کاربری پیرامون محصولات سیلزفورس دانست که بهمرور، اشتیاق به خدمات ابری را نیز در بین مردم افزایش داد.
سال ۲۰۰۴ قدم مهم دیگری را برای بنیوف و تیمش بههمراه داشت. IPO سیلزفورس در این سال انجام شد و قیمت سهام با افزایش ۵۵ درصدی، روند مناسبی را طی کرد. موفقیت عرضهی عمومی سهام سیلزفورس، نشاندهندهی موفقیت در ساخت محصولی بود که مردم آن را دوست داشتند. محصول و شرکتی که از بحران دات کام هم به سلامت عبور کرده بود و توانست ایده و چشمانداز خود در حوزهی ابری را به کاربران بفروشد. در آن سال درآمد سیلزفورس به ۹۶ میلیون دلار رسیده بود و ارزش شرکت نیز ۱/۱ میلیارد دلار گزارش شد.
سیلزفورس در سالهای ابتدایی قرن ۲۱ تلاش کرد تا استراتژیهای محصول، بازاریابی و فروش خود را همسو کند. درنتیجه با وجود اینکه ایدهی خدمات ابری نو و ناشناخته محسوب میشد، ارزش افرودهی آن به کاربران بسیار قابلتوجه بود. درنهایت مشتریان هدف که اکثرا نیروهای فروش و پشتیبانی شرکتها بودند، شعار سیلزفورس را بهخوبی درک کردند: یک CRM بهتر.
محصول ابتدایی سیلزفورس به تأیید خود تیم سازنده، قابلیتها و ساختاری ساده و ابتدایی داشت؛ البته همین سادگی منجر به افزایش محبوبیت آنها هم شد. سرویسهای رقبایی همچون Siebel و SAP بسیار پیچیده و سنگین بودند، اما CRM سیلزفورس همهی خدمات را با ظاهری ساده و سریع به کاربر عرضه میکرد.
تمرکز استراتژی بازاریابی سیلزفورس روی افراد شاغل در بخش فروش شرکتها، کلید موفقیت سریع آنها در مراحل ابتدایی بود. فروش برای بسیاری از کسبوکارها دریچهی اصلی درآمد محسوب میشود. به همین ترتیب نیروهای فعال در بخش فروش همهی تلاش خود را به کار میگیرند تا به اهداف درآمدی مورد نظر دست پیدا کنند. بخشی از تلاشها نیز شامل سرمایهگذاری در فناوریهای جدید فروش میشود. سیلزفورس را هدفگیری این بخش از فعالیت کسبوکارها، بهصورت مستقیم به آنها اثبات میکرد که سرویس جدید، چه تأثیری بر افزایش درآمد دارد.سیلزفورس روش ارائهی اولیهی رایگان را برای سرویس خود در نظر گرفت که گسترش آن را آسانتر میکرد. از آنجایی که نرمافزار آنها بدون نیاز به نصب و بهصورت خدمات ابری عرضه میشد، ارائهی آن بهصورت رایگان چالشهای زیادی نداشت. درنتیجه شرکت تصمیم گرفت تا استراتژی دورهی رایگان آزمایشی را به مشتریان عرضه کند. درنهایت برنامه به این صورت اجرا شد که پنج کاربر اول سیلزفورس در هر شرکت، آن را بهصورت رایگان استفاده میکردند.
وقتی تعدادی از کارمندان یک شرکت با سرویس سیلزفورس کار میکردند و به آن علاقهمند میشدند، توسعهی پایگاه مشتریان دشوار نبود. برنامههای قیمتدهی و توسعهای سیلزفورس بهگونهای ساده و سریع طراحی شده بودند که تیمها بهراحتی قابلیت اضافه کردن اعضای جدید را داشتند. طرحهای افزایش کاربری و قیمتگذاری سیلزفورس بهگونهای بود که گزینههای متعدد دربرابر مشتریان سازمانی قرار میگرفت و درنتیجه افزایش درآمد را هم برای استارتاپ ابری بههمراه داشت.
مدیران سیلزفورس در سالهای ابتدایی درآمد کسبشده را در توسعهی موتور رشد هزینه میکردند. رویکردهای بازاریابی و فروش بهقدری با بازدهی بالا پیش رفت که در خلال سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ هرساله رشد ۱۰۰ درصدی برای سیلزفورس ثبت شد. شرکت با ترکیب محصولی کاربرپسند و کانال توزیع قدرتمند توانست درآمد خود را از ۵/۹ میلیون دلار در سال ۲۰۰۱ به ۵۰/۹ میلیون دلار در سال ۲۰۰۳ برساند.
تا پایان سال پنجم فعالیت، CRM محصول و سرویس اصلی سیلزفورس بود. آنها حجم اصلی درآمد را از این سرویس کسب میکردند، اما مارک بنیوف، برنامههایی بیش از خدمات ارتباط با مشتری برای شرکتش در نظر داشت.
پلتفرم بهعنوان سرویس
وقتی سیلزفورس فعالیت خود را بهعنوان عرضهکنندهی ابری CRM شروع کرد، جزو نخستین شرکتهای ارائهکنندهی نرمافزار بهعنوان سرویس یا SaaS بود. رقیب آنها نرمافزارهای سنتی CRM بودند که بهصورت خرید و نصب به شرکتها ارائه میشدند. با رشد سیلزفورس و ورود به دنیاهای جدید، ساختار درآمدی و رقابتی هم تغییر کرد.موفقیتهای اولیهی سیلزفورس و افزایش سریع تعداد مشتریان، منجر به تولد کسبوکارهای متعدد در حوزهی ابری شد. شرکتهای جدید میدانستند که مدل جدید توزیع خدمات، امکان ساخت و توزیع محصولات را به کاربران بیشتر و بهصورت سریعتر ممکن میکند.سیلزفورس پس از مشاهدهی ظهور رقبای متعدد بهجای مقابلهی شدید با خیل عظیم شرکتهای SaaS، با روند موجود هماهنگ شد. آنها پلتفرمی ساختند که توسعهدهندهها در آن بتوانند اپلیکیشنهای اختصاصی خود را بر پایهی سیلزفورس طراحی کنند. در ادامه یک جامعهی مرکزی ایجاد شد که قابلیت ساخت و فروش اپلیکیشن را به کاربران خود میداد. بهعلاوه خدمات خود شرکت نیز با خرید و ادغام شرکتهای متعدد SaaS، فراتر از CRM رفت.
استارتاپی که کار خود را با خدمات CRM شروع کرده بود، در میانهی دههی ۲۰۰۰ با افزایش خدمات و سرویسها، تور بزرگتری برای شکار مشتریان طراحی کرد. چنین توسعهای، اکوسیستم را برای توسعهدهندهها جذابتر کرد که درنهایت منجر به افزایش ارزش خدمات سیلزفورس میشد. درنتیجه هرچه خدمات ابری رشد مییافتند، سیلزفورس نیز بزرگتر میشد.
در بخشی از برنامهی توسعهی خدمات سیلزفورس، سرویسی بهنام AppExchange در سال ۲۰۰۵ توسعه یافت که امکان عرضهی اپلیکیشن برای دیگر کاربران را به توسعهدهندهها میداد. چنین رویکردی، قدم مهمی در توسعهی یک صنعت بزرگ حول خدمات ابری محسوب میشد. با عرضهی سرویس جدید، توسعهدهندهها بیشازپیش به ارزشهای خدمات ابری پی میبردند و راههای خوبی برای کسب درآمد ازطریق آن داشتند.
قدم بعدی پیشرفت و توسعهی سیلزفورس با تأسیس Apex برداشته شد. اپکس زبان برنامهنویسی بود که با سهولت به کاربر خدمات میداد و در دستهی On-Demand قرار میگرفت. توسعهدهندهها با استفاده از اپکس میتوانند اپلیکیشنهای خود را در زیرساخت اشتراکی سیلزفورس طراحی و ارائه کنند.
پارکر هریس که مسئولیتهای مهندسی سیلزفورس را بر عهده دارد، علاوهبر اپکس سرویسی بهنام Visualforce هم توسعه داد. ویژوال فورس به کاربران امکان میدهد تا هر رابط کاربری مورد نیاز خود را طراحی کرده و از فرم، دکمه، لینک و هر عنصر داخلی در آن استفاده کنند.
توسعه با خرید و ادغام
سیلزفورس در سال ۲۰۰۸ پلتفرم رسمی خود را برای توسعهدهندهها عرضه کرد که نام Force را یدک میکشید. فورس داتکام اولین پلتفرم بهعنوان سرویس جهان بود که امکانات خود را با مدل پرداخت بهازای ورود، به شرکتها و اشخاص متفرقه ارائه میکرد.استارتاپ ساختارشکن خدمات ابری پس از گذشته نخستین دههی فعالیت، برنامههای خرید و ادغام را نیز به استراتژی خود اضافه کرد. شرکت Jigsaw یکی از مهمترین خریدها در حوزهی مدیریت داده بود که بعدا به Data.com تغییر نام داد. چنین خریدهایی به سیلزفورس امکان میداد تا بیشازپیش از صنعت SaaS پیشرفت کند و بهنوعی بازوهای درآمدی خود را افزایش دهد.
سرویس خدمات مشتری Assistly خرید بعدی سیلزفورس بود که به Desk.com تغییر نام داد. آنها ابتدا در استارتاپ مذکور سرمایهگذاری کرده بودند و درنهایت در سال ۲۰۱۱ با پرداخت ۸۰ میلیون دلار آن را خریدند. سرویس Desk برای ارتباط مستقیم با مشتریان استفاده میشد که در ارتباط با CRM سیلزفورس و دریافت داده از آن، تجربهی جامعتری را به مشتریان ارائه میداد. فوربز در آن سال سیلزفورس را در رتبهی نخست نوآورترین شرکتهای جهان قرار داد.
شبکههای اجتماعی در دههی ۲۰۱۰ اهمیت خود را بیش از همیشه به کسبوکارها ثابت کردند. سیلزفورس بهعنوان شرکتی با خدمات B2B باید این بخش از نیازهای کسبوکارها را نیز رفع میکرد. درنتیجه آنها پلتفرم نظارت بر شبکههای اجتماعی Radian 6 را خریداری کردند و آن را به Social.com تغییر نام دادند. مشتریان سیلزفورس با استفاده از سرویس جدید میتوانستند دادههای رسانههای اجتماعی خود را با دادههای CRM ترکیب و هماهنگ کنند.
شرکتی بهنام Rypple در حوزهی خدمات مخصوص کسبوکارها در سال ۲۰۰۸ ثبت شد. آنها میخواستند سرویسی برای اظهارنظر ناشناس و آسان در محیط شرکت ارائه کنند. در میان نخستین مشتریان سرویس ریپل، بزرگانی همچون موزیلا، فیسبوک و لینکدین قرار داشتند. بهعلاوه آنها سرویسهایی اختصاصی را هم برای اسپاتیفای و فیسبوک توسعه دادند. سیلزفورس در سال ۲۰۱۱ تصمیم به خرید ریپل را رسانهای کرد که در سال ۲۰۱۲ هم انجام شد. در همان سال ریپل به Work.com تغییر نام داد و هنوز هم بههمین نام فعالیت میکند.
در سال ۲۰۱۳ رکورد دو میلیون دانلود و نصب اپلیکیشن در AppExchange ثبت شد که نشانهای از موفقیت پلتفرم سیلزفورس بود. آنها دیگر تنها یک شرکت CRM نبودند و بهعنوان بازیگری قابل احترام در حوزهی خدمات پلتفرمی شناخته شدند.
سیلزفورس پس از ۱۰ سال فعالیت و موفقیت در بازاریابی CRM، اشتیاق و تمایل به خدمات ابری را بهخوبی در جامعهی کاربران ایجاد کرده بود. پس از مدتی فعالیت در توسعهی اپلیکیشنهای ابری، نوبت به توسعهی چشمانداز خدمات ابری و تشویق هرچه بیشتر توسعهدهندهها به فعالیت در آن رسید. درنتیجه PaaS بهلطف سیلزفورس بیش از همیشه شهرت و محبوبیت یافت و توسعهدهندهها حداکثر تلاش خود را برای عرضهی اپلیکیشن در آن بهکار گرفتند. بههرحال فعالیتهای استارتاپ مارک بنیوف نقشی حیاتی در توسعهی فرهنگسازی ابری داشت
پلتفرم سیلزفورس، ارزش افزودهی این شرکت را با شدت زیادی افزایش داد. آنها علاوهبر ارائهی سرویسهای ابری، به کسبوکارها امکان میدادند تا اپلیکیشنهای اختصاصی خود را در این فضا توسعه دهند. درنتیجه کانالهای درآمدی نیز چندبرابر میشد. مدلهای هزینهای آنها و کاهش قیمت قابلتوجه نیز هر کسبوکاری را متقاعد به استفاده از پلتفرم میکرد. در بخشی از مدل درآمدی، با افزایش کاربران و درآمد اپلیکیشنهای داخلی، سیلزفورس نیز درآمد بیشتری کسب میکرد که نشاندهندهی استراتژی صحیح قیمتگذاری در فضای سرویسهای آنلاین بود.
توسعهی کانالهای درآمدی به سرویسهای متنوع باعث میشد تا روند افزایش درآمد سیلزفورس از میانگین بازار سریعتر باشد. آنها چند مرکز درآمدی داشتند که هرکدام با مدلی مستقل، پولها را به سمت شرکت سرازیر میکرد. کانالهای نرمافزار CRM، سرویسهای Force.com ،Data.com ،Desk.com و Social.com همگی درآمد قابل توجهی را به شرکت اضافه میکردند.
در سال ۲۰۱۴ برنامهی بازاریابی و توسعهی بزرگی بهنام New Industries Strategy توسط سیلزفورس انجام شد. هدف از اجرای برنامه، گسترش بازارهای هدف و بهنوعی توسعهی عمودی شرکت بود. در برنامهی مذکور، ۶ صنعت جدید جهانی ازجمله بهداشت و سلامت، میزبان سیلزفورس شدند.
طراحی بهینهی سیلزفورس در سمت کاربر، همیشه یکی از مزیتهای این شرکت دربرابر رقبا بود. آنها در سال ۲۰۱۴ این بخش از طراحی خود را بهصورت عمومی و بهنام Lightning معرفی کردند. فریمورک لایتنینگ براساس طراحی بهکمک ترکیب قطعات کار میکند و اپلیکیشن موبایل سیلزفورس هم بهکمک همان توسعه یافت. در سال ۲۰۱۵ نسخهی بهینهسازیشدهی پلتفرم بهنام Lightning Design System معرفی شد که پلتفرمی HTML با طراحی CSS اولیه به کاربر عرضه میکند. فریمورک به مشتریان کمک میکند که قطعات طراحی مورد نیاز خود را بسازند یا قطعاتی برای فروش در AppExchange توسعه دهند.
سیلزفورس با هدف توسعهی ابزارهای طراحی خود، سرویس Lightning App Builder را براساس لایتنینگ توسعه داد که برای توسعهی سریع اپلیکیشنهای تحت وب کاربرد دارد. از سال ۲۰۱۶ رابط کاربری جدیدی بهنام Lightning Experience در سیلزفورس شروع به کار کرد که از آن پس همهی اپلیکیشنهای موجود در اپ اکسچنج ملزم به رعایت استانداردهای آن شدند. البته شرکت راهکارهایی برای مهاجرت اپلیکیشنها به سرویس جدید هم ارائه کرد.با نزدیک شدن به پانزدهمین سال فعالیت سیلزفورس، آنها از یک محصول اولیهی CRM به کانالهای متعددی برای خدمترسانی به مشتریان رسیده بودند. درواقع CRM به نقطهی شروعی بدل شده بود که درنهایت به چشمانداز مورد نظر بنیوف و شرکتش میانجامید: دنیای بدون نرمافزار با خدماتی که کاملا در فضای ابری ارائه میشوند.
سالهای اخیر و وضعیت کنونی سیلزفورس
سیلزفورس پس از ۱۵ سال فعالیت به فرمانروای بازاری تبدیل شد که مهر پیشگامی آن را بر پیشانی داشت. توسعه در سالهای فعالیت، منجر به ظهور رقبای کوچک و بزرگ هم شده بود که از میان آنها میتوان به استارتاپهای متعدد و همچنین شرکتهای با سابقهای همچون مایکروسافت و اوراکل اشاره کرد.افزایش رقابت باعث تغییر استراتژی سیلزفورس در سالهای اخیر شد. سیلزفورس دیگر بهجای حمایت و پشتیبانی از شرکتهای جدید SaaS، به رقابت مستقیم با آنهایی میپردازد که مانع رشدش میشوند. شرکت بنیوف دیگر روی توسعهی ابزارها، منابع و جامعهی کاربری در فضاهای پر از رقیب متمرکز نیست. آنها در عوض به توسعهی ابزارهای موجود خود در رقابت با شرکتهای دیگر میپردازند.
رویکرد جدید سیلزفورس منجر به گسترش عمودی و افقی ساختارهای شرکت شد. آنها در چند سال اخیر با بهکارگیری جدیدترین ابزارها و فناوریهای روی توسعهی ابزارهای CRM خود متمرکز شدهاند تا خدمات را به مشتریان با همهی ابعاد ارائه کنند. در راستای همین برنامههای سرویسی بهنام SalesforceIQ معرفی شد که بهعنوان ابزار CRM برای شرکتهای کوچک شناخته میشود.
سیلزفورس در سالهای ابتدایی توسعه تمرکز زیادی روی شرکتهای بزرگ داشت و بازار SMB یا کسبوکارهای کوچک و متوسط را رها کرده بود. آنها پس از چندین سال فعالیت با خرید RelateIQ و تغییرنام آن به SalesforceIQ به بازار کوچکتر ورود کردند. شرکت جدید همان چشماندازهای سال ۱۹۹۹ سیلزفورس را داشت. راهکاری آسان و سریع که یک تیم کوچک میتوانست بهراحتی و در تجربهی اولیهی رایگان، از آن استفاده کند.
خرید و ادغامها در سالهای اخیر هم برای توسعهی خدمات سیلزفورس ادامه داشتهاند. آنها سرویس Quip را در سال ۲۰۱۶ خریداری کردند که در حوزهی نرمافزارهای کاربردی فعالیت میکند. از خدمات کویپ میتوان به امکان ساخت اسناد متنی و صفحات گسترده اشاره کرد که بهصورت مستقیم با مایکروسافت آفیس و گوگل داکس رقابت میکند. در همان سال پلتفرم تجارت الکترونیک Demandware هم به قیمت ۲/۸۶ میلیارد دلار خریداری شد که امکان ارائهی خدمات تجارت اکترونیک را در فضای ابری Salesforce Suite به مشتریان هدف میدهد.
سال ۲۰۱۶ را میتوان سال اوج خرید و ادغامهای سیلزفورس دانست. آنها سرویس خدمات CPQ بهنام SteelBrick را هم در این سال خریداری کردند. بهعلاوه سرویس جدیدی بهنام The Health Cloud معرفی شد که با هدف بهبود ارائهی اپلیکیشنهای ابری در حوزهی سلامت فعالیت میکند.
هوش مصنوعی از حوزههای پرطرفدار این سالها محسوب میشود که غول خدمات مشتری سیلزفورس هم از آن عقب نماند. آنها در سال ۲۰۱۶ فناوری Salesforce Einstein را توسعه دادند که ظرفیتهای هوش مصنوعی را به مجموعهی بزرگ محصولات شرکت اضافه میکند. با استفاده از فناوری جدید، پلتفرم Force.com قابلیت بهرهبرداری از اپلیکیشنهای مبتنی بر هوش مصنوعی را پیدا میکند. معرفی فناوری جدید از سوی سیلزفورس همزمان با معرفی سرویس مشابه از سوی اوراکل و مایکروسافت صورت گرفت که نشان از رقابت شدید در این حوزه است.
توسعهی اپلیکیشنها با کاراییهای منحصربهفرد و اختصاصی، از برنامههای مهم سیلزفورس در سالهای اخیر بود. چنین اپلیکیشنهای، مشتریان را با اهداف متنوع هدف قرار میدهند و پس از جذب اولیه، امکان فروش سرویسهای دیگر را هم فراهم میکنند.
در سال ۲۰۱۷ فوربز بار دیگر سیلزفورس را نوآورترین شرکت جهان نامید. یک سال بعد تغییر مکانهای اساسی برای کارمندان شرکت ایجاد شد و همهی آنها از دفاتر متفرقه به برج سیلزفورس منتقل شدند. در ماه مارس همان سال، بزرگترین خرید تاریخ شرکت به مبلغ ۶/۵ میلیارد دلار انجام شد و MuleSoft به زیرمجموعهی سیلزفورس پیوست.
سرویس myTrailhead یکی دیگر از جدیدترین خدمات سیلزفورس برای کسبوکارها است که در سال ۲۰۱۷ معرفی شد و در سال ۲۰۱۹ شروع به کار کرد. مایتریلهد بهعنوان یک پلتفرم آموزشی فعالیت میکند که امکان شخصیسازی آموزشها را نیز به مشتریان ارائه میکند. در این سرویس محتوای آموزشی مرتبط با موضوع کاری مشتریان ارائه میشود و همچنین، امکان تولید و توزیع محتوای آموزشی توسط خود سازمانها هم در آن وجود دارد.فناوری بلاکچین در مجموعهی فناوریهای پرکاربرد و مشهور سالهای اخیر در حوزهی نرمافزار و سختافزار محسوب میشود. سیلزفورس بهعنوان یک شرکت نرمافزاری معتبر ظرفیتهای این فناوری را درک میکند و برنامههایی جدی برای توسعه در آن حوزه دارد. آنها در ماه مه سل ۲۰۱۹ از پلتفرم بلاکچین خود رونمایی کردند که بهعنوان شبکهای زیرساختی برای توسعهی اپلیکیشنهای مرتبط با CRM کاربرد خواهد داشت.
سیلزفورس علاوهبر دفتر مرکزی سان فرانسیسکو، در شهرهای بزرگ دیگر جهان هم مرکز فعالیت دارد. از میان آنها میتوان به دفتر مورژ سوئیس (مدیریت مناطق اروپا، خاورمیانه، آفریقا و سنگاپور)، هند (مدیریت آسیا-اقیانوسیه به جز ژاپن) و توکیو اشاره کرد. دفاتر بزرگ مدیریت دیگر در شهرهای تورنتو، شیکاگو، نیویورک سیتی، لندن، سیدنی، دوبلین و بسیاری شهرهای بزرگ دیگر در آمریکا مشغول به فعالیت هستند.
سیلزفورس علاوهبر فعالیتهای توسعهای خود، سرمایهگذاریهای متعددی را هم در دنیای فناوری انجام میدهد. آنها در سال ۲۰۰۹ و در واکنش به بحران مالی آن زمان، در شرکتهای طرف قرارداد خود سرمایهگذار کردند. این برنامهی سرمایهگذاری بعدا به Salesforce Ventures تبدیل شد و در سال ۲۰۱۴ صندوقی بهنام Salesforce1 را با هدف سرمایهگذری در استارتاپهای فعال در حوزهی موبایل معرفی کرد.
مجموع سرمایهگذاریهای سیلزفورس تا سال ۲۰۱۸ به ۱/۲ میلیارد دلار در ۲۷۵ شرکت رسید که حوزههای متنوعی را هم پوشش میدهد. از میان حوزههای فعالیت صندوق سرمایهگذاری میتوان به ذخیرهسازی ابری، هوش مصنوعی، امنیت، نرمافزار و موارد دیگر اشاره کرد. در میان برترین شرکتهای هدف سیلزفورس اسامی مهمی همچون Domo ،SurveyMonkey ،Twilio ،Dropbox و DocuSign به چشم میخورند.
در حال حاضر مارک بنیوف بهعنوان رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل کمکی سیلزفورس درکنار کیث بلاک مشغول به کار است. آخرین آمارها از سال ۲۰۱۹، درآمد شرکت را ۱۳/۲۸ میلیارد دلار بیان میکنند. تعداد کارمندان سیلزفورس نیز ۳۵ هزار نفر بیان میشود. برند Salesforce نیز طبق رتبهبندی اینتربرند در جایگاه ۷۵ برترین برندهای جهان قرار میگیرد. بنیوف هنوز برنامههای بسیار بزرگی برای شرکتش در سر دارد و میخواهد سیلزفورس را تا سال ۲۰۳۴ به شرکتی ۶۰ میلیارد دلاری تبدیل کند.