فروش برند/شخصیت خودشیفته را که با ۶ روش از دیده ها پنهان می شود، شناسایی کنید
- تاریخ :
- دسته بندی : فروش برند مقالات / فروش برند آماده مقاله
- بـازدید : 201
- نظـرات : 0
- نـویسنده : javad
شخصیت خودشیفته یا narcissist امروزه در روانشناسی عامه متداول شده است و معادل فردی بد شناخته میشود که قلبتان را میشکند یا حساب بانکی شما را خالی میکند. این فردِ دروغگو و غارتگر، فردی غلطانداز است که شما را گول میزند و وقتی میشناسیدش که دیگر خیلی دیر شده است. تا اینجا منظورمان مردان خودشیفته بودند؛ چون مردان در این طیف بیشتر از زنان هستند، البته زنان هم با صفات بالای خودشیفتگی وجود دارند. پس بهراحتی میتوان از هر دو جنس سخن گفت.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهند فردی دارای صفات بالای خودشیفتگی است، ولی تشخیص آن در نگاه اول دشوار است؛ چون آنها تصویر و رفتاری دقیق از خودشان به نمایش گذاشته و با حالات، هدایا و توجه زیاد، شما را غرق عشق میکنند تا حدی که حتی همسری به نسبت عاقل را هم فریب میدهند و مانعی جدی بر سر توسعه فردی او میشود.
درواقع توجه ندارید که این همه شادی در ابتدای راه زیاد است. همه چیز را خیلی رمانتیک میدانید. بله! بخشی از استتار این افراد در قالب دیدگاه فرهنگی، عشق رمانتیک است که شامل پذیرش متقابل و وابستگی به جای شناخت متقابل و تدریجی است؛ بنابراین این افراد در روابط همسران بیشتر به دنبال همسری هستند که مجذوب جذابیتهایشان شوند؛ یک فرد صلحآفرین که او را به چالش نمیکشد، فردی که به طور مستقیم با او درگیر نشده و قدردان توجه او است.
چنین همسری دارای سبک دلبستگی بزرگسالانه و مضطرب بهجای سبک ایمن است که باعث میشود یک شخصیت خودشیفته را عاشق خوبی بداند و چرخه بیانتهای محبت او را هیجانانگیز بداند.
چرا در یک رابطه بسیار دیر متوجه شخصیت خودشیفته فرد میشویم؟
درواقع صفات شخصیت خودشیفته اختلافات جزئی و کمی با معیارهای مدنظر شما دارند. هنگامی که اختلاف و بهویژه طلاق مطرح میشود، بسیاری از افراد متوجه میشوند که با فردی همراه با صفات بالای خودشیفتگی روبرو بودهاند. فرد خودشیفته برای پیروزی به هر قیمتی، تلاش میکند؛ هرگز به هزینههای عاطفی یا مالی که به دیگران تحمیل میکند، اهمیت نمیدهد؛ حتی هنگامی که پای کودکان در میان است.باز هم طلاق به معنای پایان کار نیست؛ بلکه تازه همه چیز آغاز میشود. اختلافات شخصیت خودشیفته با دیگران و ناتوانی در حلوفصل اختلاف، شما را با دیدگاه همه یا هیچ آنها آشنا میکند که جوزف بورگو به آن در کتابش تحت عنوان «خودشیفتهای که میشناسی» اشاره کرده است. اما به جز اختلاف دیگر چه رفتارهایی نشان دهنده فرد خودشیفته و ریاکاریهای او است؟
۱٫ شخصیت خودشیفته تنها لفاظی میکند تا به تصمیمهای مشترک برسد
مالکین در کتاب خود با عنوان «بازنگری در خودشیفتگی»، مفهومی به نام «کنترل مخفیانه » را به عنوان یک پرچم در دستان فرد خودشیفته میداند. او در مراحل اولیه یک رابطه، بهراحتی برنامههای قبلی شما را تغییر میدهد و کاری را که بهنظرش بهتر یا جالبتر است را جایگزین آن میکند.فرد تیپ شخصیتی کنترلکننده، کنترل را روش خودش معرفی میکند، ولی شخصیت خودشیفته نیازهایش را بیان نمیکند؛ او شما را در موقعیتی قرار میدهد تا کمکم نیازها و خواستههایتان را فراموش کنید. این کارها با اموری ساده مثل تغییر قرارهای شام و سایر موارد آغاز میشود و کمکم عادی میشود.
اگر با فردی خودشیفته در رابطه یا در حال زندگی هستید، افشای مطالبی که در موردشان قبلاً توافق کردهاید، منبع همیشگی تنش است و نحوه مواجهه او با بازخواست شدن را به خوبی مشاهده میکنید.
- آیا اول توافقهای قبلی را انکار میکند؟ یا آن را سوءتفاهی از جانب شما میداند؟ در واقع او دست پیش را میگیرد؛
- آیا میخندد، مسخره میکند و میگوید این توافق مال تو بود؟ این رفتاری آزاردهنده است؛
- آیا به راحتی شما را مؤاخذه کرده و از گفتگو امتناع میکند؟ اگر همینطور است پس به ادامه مطلب توجه کنید.
۲٫ شخصیت خودشیفته روی گذشتهاش سرپوش میگذارد
در مراحل اولیه رابطه که بمباران معاشرت و عشقبازی برقرار است، توجه ندارید که او در مورد گذشتهاش افشاگری نمیکند. درواقع شاید میخواهد حریم خصوصی خودش را حفظ کرده و همسرش را شریک شایعات بیاساس نکند. این حالت حتی باعث میشود که حس امنیت بیشتری پیدا کنید؛ چون او در مورد شما هم شایعهپراکنی نخواهد کرد، ولی این کارها او را رمزآلودتر میکند.هنگامی که در مورد گذشتهاش با شما صحبت میکند تا حد زیادی بابت بدرفتاری زنان بدبخت قبلی با او همدلی میکنید. شاید میخواسته زنش را خوشحال کند، اگرچه این کار با امور فرازناشویی که شما از آنها مطلع هستید، چندان هماهنگ نبوده است. این امور باعث نارضایتی او شده؛ شما این را می دانید و شاید همین موضوع باعث شد، تا این مرد بسیار کامل، تنها بماند؛ شاید هم زنجیرهای بیپایان از دخترها در گذشته او حضور داشتند که برایش مناسب نبودهاند. شما این را می دانید که پیدا کردن فرد مناسب برای زندگی دشوار است.
به گفته مکلین اگر توجه کنید، او روی دوران کودکی خودش هم سرپوش میگذارد. شخصیت خودشیفته تصویری کامل اما غیرواقعی از خانواده خودشان و دوران کودکی خودشان ارائه میدهند. بهویژه زمانی متوجه این موضوع میشوید که با خانواده آنها ملاقات کنید، آن زمان است که تفاوتهای چشمگیری را میان گفتههای فرد و واقعیت زندگی آنها پیدا خواهید کرد.
ازدواج رؤیایی که او برای برادرش ترسیم کرده و آن را یک نمونه کامل میداند چندان واقعیت ندارد؛ چون همسر برادرش بارها او را ترک کرده و برادرش هم تحت درمان مدیریت خشم و مبارزه با استرس قرار دارد. داستانهای او از قایقرانی با پدرش و شنبههای زمین گلف صحت ندارد؛ چون پدرش یک دائمالخمر بوده که هرازچندگاهی برای روزها ناپدید میشده است. لحظات شاد و الهامبخش بهطور مداوم به موازات هم تکرار میشوند و اگر از او بپرسید که کودکیاش چگونه بوده فقط میگوید که فوقالعاده بود.
۳٫ شخصیت خودشیفته فقط رفتارهای مراقبتی را تقلید میکند
میدانید که دلالان معاملات ملکی در حین ارزیابی یک خانه همواره روی موقعیت مکانی آن متمرکز میشوند. کلیدی برای تشخیص یک شخصیت خودشیفته توجه به انگیزه اوست که فهمیدنش دشوار است. در این حوزه مسائل پیچیدهای وجود دارند. فرد خودشیفته خودش را خوب میداند و انتظار دارد که شما هم همینگونه فکر کنید؛ پس کارهای خوبی را، نه بهخاطر شما یا فرد دیگر، بلکه به نفع خودش انجام میدهد.هر کاری که انجام میدهد به نفع خودش است، نه فرد دیگر. از او بخواهید که به همسایه کمک کند و انگیزهاش را بررسی کنید. ببینید که واقعاً برای روز تولدتان چه میخواهید، بعد آن را پیدا کنید. حضور داوطلبانه برای کمک به خیریه چطور؟ آن را بررسی کنید.
آیا میدانید عبارتی هم برای این نوع شخصیت خودشیفته وجود دارد؟ آنها «خودشیفتگان همگانی» هستند. آنها نگاه متفاوتی به خودشان دارند. به گفتهی مالکین، آنها خودشان را «پرورشدهنده، فهیم و همدل» میدانند. آنها مثل خودشیفتگان بزرگمنش در مورد دستاوردهایشان لاف نمیزنند، بلکه در مورد بخشنده بودنشان لاف میزنند.
او کردار بسیار نیک و مفید بودن برای همه را به شما خاطرنشان میکند، اما خودشیفتگان همگانی با وجود تمامی شواهد ضد و نقیض، روی احساس و وجههای متمرکز هستند که از بخشیدن به دست میآورند و به دنبال پاداش عمل خیرخواهانه نیستند. درواقع اعمال خیرخواهانه رزومه آنها را تشکیل میدهند.
گرایشهای فرهنگی بهدنبال محدود کردن خودشیفتهها به صورت «بچههای بدی که باید از آنها اجتناب کنید» است، ولی آنها قادر به انجام امور خوب هم هستند، اما انگیزه آنها از این اقدامات است که اهمیت دارد و باعث میشود زودتر آنها را بشناسید.
۴٫ شخصیت خودشیفته دروغ میگوید و بعد انکارکرده یا دیگری را سرزنش میکند
فرد خودشیفته متفاوتتر از همه ما دروغ میگوید. درواقع به گفته بورگو: «آنها خودشان را دروغگو نمیدانند، بلکه مدافع حقیقت هستند. بهسختی میتوان باور کرد که خودشیفته افراطی که دروغ میگوید، همواره بهطور خودآگاه این کار را انجام نمیدهند و به طور هشیارانه به دنبال تحریف حقیقت نیست؛ بلکه او بهخاطر دفاع از هویت دفاعی خودش و همخوانی با خودش دروغ میگوید».تمامی اینها دفاعی در برابر شرم محسوب میشود. شاید بههمین دلیل افراد خودشیفته غالباً دچار دعوای حقوقی میشوند و هنگامی که دروغهای فرد خودشیفته بهراحتی از جانب قاضی یا وکیل تشخیص داده میشوند، هیچ اهمیتی برای خودش ندارند. او یکی پس از دیگری به وکیلش دروغ میگوید، چون بردن پرونده و خسته شدن طرف مقابل، بیشتر از اینکه فردی دروغگو شناخته شود برایش اهمیت دارد.
با انکار یا واگذاری سرزنش در هنگامی که آنها را دروغگو میخوانید توجه کنید؛ معمولاً از انکار شروع میکنند (من هیچوقت چنین چیزی نگفتم) و به واگذاری سرزنش میرسد (من دروغ نگفتم؛ تو از من درست نپرسیدی وگرنه من حقیقت را به تو میگفتم) یا اینکه شما درست متوجه نشدهاید (تلاش برا ی دستکاری شما) یا در نهایت از تحقیر استفاده میکنند (من دروغ نمیگویم. منظورم این بود که دست از سرم برداری. از نق زدنهایت خسته شدهام). این الگو که هیچگاه مسؤولیت حرفها و اعمالش را نمیپذیرد، در شخصیت خودشیفته ماندگار است.
۵٫ شخصیت خودشیفته هیچ چیز را رها نمیکند
فرد خودشیفته به غایت کینهتوز است و هیچگاه نمیبخشد و فراموش نمیکند. او همواره میداند که چقدر خوب بوده و بابت خوبیهایش فنا شده است. بورگو این تیپ را «خودشیفته انتقامجو » میخواند؛ یعنی با اینکه فرد خودشیفته در صورتیکه مورد هجمه قرارگیرد خودش را یک قربانی میداند، ولی لیستی از انتقامها را نزد خودش نگه میدارد.افراد دارای دلبستگی ایمن و سالم، احساسات منفی خودشان از جمله ناامیدی، درد، خشم و طرد را پردازش میکنند. این کار ساده نیست، وقت مبارزه کردن دارند و واردش میشوند. بله آنها هم دچار جدال یا اختلاف میشوند، ولی معمولاً از آن میگذرند. افراد خودشیفته به سادگی آن را رها نمیکنند. هیچ کسی از فهرست انتقام شخصیت خودشیفته خارج نمیشود.
۶٫ موقعیت پیشفرض شخصیت خودشیفته به صورت «ما در برابر آنها» یا «من در برابر تو» است
اغلب ما با آشفتگی به یک اختلاف نزدیک میشویم، ولی شخصیت خود شیفته اینگونه نیست. او اختلاف را فرصت دانسته و آن را راهحل هر جدایی یا نارضایتی میداند. انتظار میانجیگری یا مذاکره از او نداشته باشید؛ چون هنگامی که تهدیدی را احساس کند به یک برنده واقعی تبدیل میشود.درواقع بده بستانی که باعث پرورش نزاکت و رابطه میشود، برایش ارزشی ندارد. او دیدگاهی سیاه و سفید دارد و همواره به دنبال یارکشی، تحمیل خواستههایش به گروه و مثلثسازی است.
هنگامی که شخصیت خودشیفته، والد شماست (پدر یا مادرتان)، هرگونه اعتراض یا تلاش برای تعیین حد و مرزها از جانب شما به یک فاجعه تبدیل می شود، بهویژه هنگامی که میخواهید هیچ تماسی با آنها برقرار نکنید هم این مبارزه بالا میگیرد.